برادر ناتنی
پارت ۲۴
ات:اما بابا...
پ/ت:اما نداریم من حرفمو زدم
جیمین بلند شد و روبه پدرم گفت: میشه بریم توی اتاق حرف بزنیم
پ/ت:هوم...بریم ببینم چی میخوای بچه جون
جیمین:عشقم صبر کن همینجا تا بیام خب؟!
ات:جیمین..اگه نزاره چی؟( بغض سگی)
جیمین:بریم اشکاتو پرنسس زود میام خب؟
گونمو بوسید و رفت
"توی اتاق"
پ/ت:خب..من جوابمو اونجا گفتم نه نه نه!اجازه نمیدم دخترم باهات ازدواج کنه...ببین جیمین اگه ات باهات ازدواج کنه مجبور میشم طبق رسم خانواده عمل کنم و بدم دست مزدایی که....
جیمین:خفه شو!(داد)
یه بار دیگه همچین حرفی بزنی به جای غذای سگام ازت استفاده میکنم..
هع...فکر کردی نمیدونم به جر مامانم من هر شب میری بار و با زنای هر*زه میخوابی (داد بلند) آخه بی وجود تو اکه میخواستی هر شب بار باشی مامان منو چرا داری بدبخت میکنی...از کدوم کثافت کاریات بگم قمار هر شبت؟خوابیدن با دختر مردم؟قاچاق جنس؟کدومو به ات و مامانم بگم؟ بگو حق انتخاب بهت میدم کدومو بگم؟ ببین منو خیلی کارا از دست من بر میاد راحت میدمت دست پلیس حبس ابد!(آخرشو محکم گفت)
پ/ت: ....
بیا یه کاری کنیم تو که تو قمار حرف اولو میزنی اتو ازت میخرم
امشب ساعت ۸
و پدر اتو با کلی از سوالات تنها گذاشت...
جیمین از اتاق اومد بیرون
ات:جیمین
حرفی نزد و بدون توجه به ات و بی تفاوت از کنار ات رد شد
و ات بدون زدن هیچ حرفی رفتن جیمینو تماشا میکرد
دنبالش رفت....
ات: جیمین...جیمینن..جیمین صبر کن
ولی رفت چرا؟ حالا صبر کنین میفهمین!
ات:اما بابا...
پ/ت:اما نداریم من حرفمو زدم
جیمین بلند شد و روبه پدرم گفت: میشه بریم توی اتاق حرف بزنیم
پ/ت:هوم...بریم ببینم چی میخوای بچه جون
جیمین:عشقم صبر کن همینجا تا بیام خب؟!
ات:جیمین..اگه نزاره چی؟( بغض سگی)
جیمین:بریم اشکاتو پرنسس زود میام خب؟
گونمو بوسید و رفت
"توی اتاق"
پ/ت:خب..من جوابمو اونجا گفتم نه نه نه!اجازه نمیدم دخترم باهات ازدواج کنه...ببین جیمین اگه ات باهات ازدواج کنه مجبور میشم طبق رسم خانواده عمل کنم و بدم دست مزدایی که....
جیمین:خفه شو!(داد)
یه بار دیگه همچین حرفی بزنی به جای غذای سگام ازت استفاده میکنم..
هع...فکر کردی نمیدونم به جر مامانم من هر شب میری بار و با زنای هر*زه میخوابی (داد بلند) آخه بی وجود تو اکه میخواستی هر شب بار باشی مامان منو چرا داری بدبخت میکنی...از کدوم کثافت کاریات بگم قمار هر شبت؟خوابیدن با دختر مردم؟قاچاق جنس؟کدومو به ات و مامانم بگم؟ بگو حق انتخاب بهت میدم کدومو بگم؟ ببین منو خیلی کارا از دست من بر میاد راحت میدمت دست پلیس حبس ابد!(آخرشو محکم گفت)
پ/ت: ....
بیا یه کاری کنیم تو که تو قمار حرف اولو میزنی اتو ازت میخرم
امشب ساعت ۸
و پدر اتو با کلی از سوالات تنها گذاشت...
جیمین از اتاق اومد بیرون
ات:جیمین
حرفی نزد و بدون توجه به ات و بی تفاوت از کنار ات رد شد
و ات بدون زدن هیچ حرفی رفتن جیمینو تماشا میکرد
دنبالش رفت....
ات: جیمین...جیمینن..جیمین صبر کن
ولی رفت چرا؟ حالا صبر کنین میفهمین!
۱.۵k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.