سوزومه: درد دارم اینجام درد میکنه شکسته
سوزومه: درد دارم اینجام درد میکنه شکسته
جنیور: چی شده چی باعث شده که تو درد بکشی
سوزومه: تو راست میگفتی اون لاشی بود اونو با کس دیگه دیدم با دوست بچگیم داشتن از دسرشون لذت میبردن.. جنیور اون بهم خیانت کرد
جنیور: اروم باش اوم؟اروم. همچی درست میشه. خب؟
سوزومه: میشه منو ببری خونه
جنیور منو براید استایل بغل کرد برد داخل ماشین نو کمر بندمو بست شروع به رانندگی کرد که یکی زنگ زد
جنیور: الو
پشت گوشی:.......
جنیور: پیداش کردم دارم میام خونه
پشت گوشی:........
جنیور: اوکی خونه میبینمت (قط کرد)
سوزومه: کی بود
جنیور: ری،.. دنبالت میگشت
سوزومه: اون از کجا فهمید
جنیور: وقتی اومدم خونه، خونه نبودی گوشیتو جواب نمیدادی زنگ زدم ری اونم گفت رفته خونه به دخترا زنگ زدم اونام ازت خبر نداشتن نگران شدم کلا چهار قسمت شدیم تا همجارو بگردیم داشتم میومدم یکیرو دیدم رفت کوچه سه تامردم دنبالش رفتن اولش گفتم تو مهم تری و ولش کردم ولی بازم دلم راضی نشد برگشتم رفتم تو کوچه که تورو دیدم
سوزومه: ممنون
جنیور: یادت رفته برادرتم پس باید برام ارزشمند باشی
سوزومه: توهم خیلی برام ارزشمندی جوری که انگار تو برادر خونی منی بهت وابسته شدم
جنیور: ولی دلم میخواد درجه بالا تر از برادر خوندت داشته باشم
سوزومه: تو الانم برادر واقعیمی نگران نباش
جنیور:(زیر لب) هیچ وقت فک نمیکردم انقد خنگ باشی
سوزومه: چیزی گفتی
جنیور: چی....نه چیزی نیست
سوزومه: اوهوم....... میدونی جنیور خیلی خوشحالم که تو کنارمی چون دیگه احساس تنهایی نمیکنم
جنیور: برای منم وجودت اجباری شده
سوزومه: اوم رسیدیم
از ماشین پیاده شدمو رفتم سمت اتاقم لباسای خیسمو با لباس خواب عوض کردم رفتم رو تختم و دراز کشیدم که گوشیم زنگ خورد، ری بود برداشتم
جنیور: چی شده چی باعث شده که تو درد بکشی
سوزومه: تو راست میگفتی اون لاشی بود اونو با کس دیگه دیدم با دوست بچگیم داشتن از دسرشون لذت میبردن.. جنیور اون بهم خیانت کرد
جنیور: اروم باش اوم؟اروم. همچی درست میشه. خب؟
سوزومه: میشه منو ببری خونه
جنیور منو براید استایل بغل کرد برد داخل ماشین نو کمر بندمو بست شروع به رانندگی کرد که یکی زنگ زد
جنیور: الو
پشت گوشی:.......
جنیور: پیداش کردم دارم میام خونه
پشت گوشی:........
جنیور: اوکی خونه میبینمت (قط کرد)
سوزومه: کی بود
جنیور: ری،.. دنبالت میگشت
سوزومه: اون از کجا فهمید
جنیور: وقتی اومدم خونه، خونه نبودی گوشیتو جواب نمیدادی زنگ زدم ری اونم گفت رفته خونه به دخترا زنگ زدم اونام ازت خبر نداشتن نگران شدم کلا چهار قسمت شدیم تا همجارو بگردیم داشتم میومدم یکیرو دیدم رفت کوچه سه تامردم دنبالش رفتن اولش گفتم تو مهم تری و ولش کردم ولی بازم دلم راضی نشد برگشتم رفتم تو کوچه که تورو دیدم
سوزومه: ممنون
جنیور: یادت رفته برادرتم پس باید برام ارزشمند باشی
سوزومه: توهم خیلی برام ارزشمندی جوری که انگار تو برادر خونی منی بهت وابسته شدم
جنیور: ولی دلم میخواد درجه بالا تر از برادر خوندت داشته باشم
سوزومه: تو الانم برادر واقعیمی نگران نباش
جنیور:(زیر لب) هیچ وقت فک نمیکردم انقد خنگ باشی
سوزومه: چیزی گفتی
جنیور: چی....نه چیزی نیست
سوزومه: اوهوم....... میدونی جنیور خیلی خوشحالم که تو کنارمی چون دیگه احساس تنهایی نمیکنم
جنیور: برای منم وجودت اجباری شده
سوزومه: اوم رسیدیم
از ماشین پیاده شدمو رفتم سمت اتاقم لباسای خیسمو با لباس خواب عوض کردم رفتم رو تختم و دراز کشیدم که گوشیم زنگ خورد، ری بود برداشتم
۱.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.