پارت نهم

پارت نهم

میشل : خستم کردی دیگه !کافیه !

هلش دادم عقب و در رو باز کردم و از خونه رفتم بیرون و بدو بدو از آپارتمان خارج شدم.
هانما دنبالم بود ولی بهم نرسید و بیخیال شد.
من رفتم توی یه کوچه ی خلوت و زنگ زدم به یکی از دوستام
میشل : الو ؟ لئو ؟
لئو : چیشده چرا این وقت شب زنگ زدی ؟
میشل : میخوام امشب بیام پیشت بمونم
لئو : باشه منتظرم.

تلفنو قطع کردمو شروع به راه رفتن کردم و به خونه ی لئو رسیدم.
زنگ خونشو زدم.لئو در رو باز کرد.
لئو : چرا انقدر یه دفعه ؟
میشل : مسئله خصوصیه.

ولی...من هیچ وقت خوش شانس نبودم‌.یه دفعه دوست لئو در رو بست روم و منم دیگه حتی به اون فکر نکردم که منتظر شم در رو باز کنه.
انگار راه دیگه ای جز اینکه برگردم خونه نبود.
رفتم وقتی به خونه رسیدم و توی آسانسور رفتم حس کردم داره از یه جایی بوی خون میاد.
وقتی رسیدم سریع بیرون رفتم و دیدم پلیس اومده و دارن هانما رو میبرن و یه جنازه توی خونه افتاده.
و دوتا از هم کلاسیام که همیشه بهم حسودی میکردن اونجا بودن.
هانما داشت بهم نگاه میکرد.
میشل : ه-هانما !!!!!!!!!
خواستم برم پیشش ولی...
پلیس : عقب وایسا !
میشل : چ-چرا دارین میبرینش ؟
پلیس : شما چه نسبتی باهاش دارین ؟
میشل : من-من خواهرشم !
پلیس : پس باید به اطلاع شما برسونیم که برادر شما یک آدم بی گناه رو کشته !
لطفا برای همراهی باهاش بیاین..

باهاشون رفتم پایین و توی ماشین پلیس سوار شدم. جفت هانما نشستم و حتی نمیتونستم هیچ کاری بکنم.
فقط داشتم به هانما نگاه میکردم ولی هانما سرش پایین بود.
خیلی آروم زدم به بازوی هانما و دوبار چشمک زدم.در ماشین رو درحالی که داشت حرکت میکرد باز کردم و بازوی هانما رو گرفتم و...

اصلا نگفتین زن ریندو زندس یا مرده ؟

#توکیورینوجرز
#هانماشوجی
#فیک
دیدگاه ها (۲۹)

پارت دهماز ماشین کشیدمش بیرون و خوردیم به یه جایی و یکم از د...

پارت یازدهمهانما : اگه اجازه بدی امشب باهات کار دارم. تاپ من...

پارت هشتم.دیدم یکی با لباسای سیاه و ماسک منو هل داد و اومد ت...

پارت هفتمبه هانما نگاه کردم و بهش چشمک زدم یه لحظه متوجه نشد...

با نوری که خورد تو صورتم بیدار شدم رفتم سرویس بهداشتی کارای ...

خون آشام عزیز (79)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط