🩸سلطنت بی پایان پارت 27🩸
🩸سلطنت بی پایان پارت 27🩸
صدای رعدوبرق گفتم آره خوشم نمیاد از صداش ترسناکه تهیونگ گفت میدونم ولی نباید خودتو زیر پتو بپوشونی پتو رو از رو برداشت گفت من الان بوس می خوام خوب نتونستم حس کنم گفتم ولی تهیونگ!! تهیونگ گفت هیچی نمی خوام بشنوم فقط همون که گفتم ♥️بلند شودم دستمو گذاشتم روی بالش که بتونم خوب بلند شمبه تهیونگ نزدیک شودم که می تونستم نفس کشیدنش رو حس کنم لبمو به لبش چسبوندم صدای ردوبرگ باز آمد تهیونگ میدونست که من از رعدوبرق بلند شود و منو خوابوند و خودش آمد روی من دستشو گذاشت روی موهام و لبامو محکم مک میزد صدای رعدوبرق آمد من چشامو باز کردم ولی تهیونگ لبامو گاز میگرفت تهیونگ دستشو سمت گوشم گذاشت گفت بچه خوبی باش و همراهی کن من ولبمو هی ازش جدا میکردم تهیونگ داشت اعصبانی میشد از بازوم گرفت گفت چرا اینکارو کردی جیسونگ گوش کن اگه بیار دیگه لبتو از لبم جدا کنی خیلی بد میبینی 😤😠گفتم اوکی تهیونگ اعصبانیتشو به لبام ریخته بود وحشیانه بوس میکرد تهیونگ از تخت بلند شود منم همراش بلند شودم من دستمو گذاشتم روی گردنش تهیونگ وتهیونگ دستشو گذاشت پشت کمرم و روی صندلی نشست منم روی پاهاش گذاشت دیدم تهیونگ چشاشو محکم بسته لبمو ازش جدا کردم گفتم بسه حالا بریم بخوابیم توهم شکمت درد میکنه تهیونگ با یه صدای عجیبی گفت نه ادامه بدیم سپس لبمو بوس میکرد من سرمو گذاشتم روی شونش خوابم برد تهیونگ وقتی دید که خوابم برده گفت خیلی ناز خوابید دستشو گذاشت زیر زانوم ومنو برد گذاشت روی تخت پتو رو کشید روم خودش رفت رو صندلی نشست دستشو به شکمش گذاشت خیلی بد درد میکرد شکمش😷آمد پشم خوابید دستشو گذاشت روی شکمم منو محکم بغل کرد خوابید 😴صبح که بیدار شودیم تهیونگ خمیازه می کشید گفت ساعت چند بریم برای لباسعروسی گفتم نمی دونم یعد ازظهر خوبه تهیونگ گفت یکمی زودتر بریم گفتم ساعت ۱۲ بریم تهیونگ گفت خوبه من گفتم میرم حموم 🧖♀️تهیونگ گفت باشه من میزم صبحونه بخورم گفتم باشه بعد رفتم حموم تهیونگ صبحونشو خورد آمد اتاق تو صندلی نشست تو گوشی داشت دنبال لباس عروس خیلی سلطنتی میگشت چندتا شو انتخاب کرد 👰♀️ من از حموم آمدم بیرون داشتم موهامو خشک میکردم تهیونگ گفت چاگیا لباسمو بپوش بریم دیگه خرید گفتم باشه بعد تهیونگ کتشو برداشت رفتیم از پله ها پایین جینا گفت میرید لباس عروسی بخرید گفتم آره جینا گفت مبارک بعد که منو تهیونگ رفتیمیه ماشین انتخاب کردیم تهیونگ گفت می خوام خودم رانندگی کنم گفتم بهتر
بعد که از امارت خارج شودیم تهیونگ گفت بیا گوشیمو چندتا لباس عروس پیدا کردم چند تا کت شلوار دومادی♥︎گفتم بده ببینم تهیونگ گوشیشو داد من داشتم میدیدم تهیونگ گفت کدومو خوشت آمد گفتم نمی دونم باید بپوشم ببینم تهیونگ گفت پس بریم پاساژ که برای ملکه م بخرم لبخند معلیهی زدم بعد ۲ساعت به بزرگترین گرون ترین پاساژ سئول من تهیونگ از ماشین پیاده شودیم تهیونگ گفت بدو بیا پیشم گفتم چای دوری که نیستم رفتم پیش تهیونگ تهیونگ دستمو تو دستش گرفت رفتیم تو تهیونگ پاساژ
رو رزرو کرده بود همه خدمتکاران آزمون استقبال کردن به تهیونگ گفتم اول بریم کت شلوار تورو بپسندید بعد من تهیونگ گفت هرچی تو بگی رفتیم تو کت شلوار فروشی تهیونگ رفت اول بایه کت آبی روشن آمد گفتم نه خیلی بده بعد رفت با یه کت شلوار آبی تیره آمد قشنگ بود ولی برای عروسی نبود بعد چند تا کت شلوار پوشیدن آخر یه کیشو پسندیدم کت شلوار سیاه بود وخیلی خوشگل بود تهیونگ به کت شلوار ۵۰۰هزار دلار داد خیلی گرون بود خیلی بعد
🖤لایک کامنت یادت نره بیب🖤
صدای رعدوبرق گفتم آره خوشم نمیاد از صداش ترسناکه تهیونگ گفت میدونم ولی نباید خودتو زیر پتو بپوشونی پتو رو از رو برداشت گفت من الان بوس می خوام خوب نتونستم حس کنم گفتم ولی تهیونگ!! تهیونگ گفت هیچی نمی خوام بشنوم فقط همون که گفتم ♥️بلند شودم دستمو گذاشتم روی بالش که بتونم خوب بلند شمبه تهیونگ نزدیک شودم که می تونستم نفس کشیدنش رو حس کنم لبمو به لبش چسبوندم صدای ردوبرگ باز آمد تهیونگ میدونست که من از رعدوبرق بلند شود و منو خوابوند و خودش آمد روی من دستشو گذاشت روی موهام و لبامو محکم مک میزد صدای رعدوبرق آمد من چشامو باز کردم ولی تهیونگ لبامو گاز میگرفت تهیونگ دستشو سمت گوشم گذاشت گفت بچه خوبی باش و همراهی کن من ولبمو هی ازش جدا میکردم تهیونگ داشت اعصبانی میشد از بازوم گرفت گفت چرا اینکارو کردی جیسونگ گوش کن اگه بیار دیگه لبتو از لبم جدا کنی خیلی بد میبینی 😤😠گفتم اوکی تهیونگ اعصبانیتشو به لبام ریخته بود وحشیانه بوس میکرد تهیونگ از تخت بلند شود منم همراش بلند شودم من دستمو گذاشتم روی گردنش تهیونگ وتهیونگ دستشو گذاشت پشت کمرم و روی صندلی نشست منم روی پاهاش گذاشت دیدم تهیونگ چشاشو محکم بسته لبمو ازش جدا کردم گفتم بسه حالا بریم بخوابیم توهم شکمت درد میکنه تهیونگ با یه صدای عجیبی گفت نه ادامه بدیم سپس لبمو بوس میکرد من سرمو گذاشتم روی شونش خوابم برد تهیونگ وقتی دید که خوابم برده گفت خیلی ناز خوابید دستشو گذاشت زیر زانوم ومنو برد گذاشت روی تخت پتو رو کشید روم خودش رفت رو صندلی نشست دستشو به شکمش گذاشت خیلی بد درد میکرد شکمش😷آمد پشم خوابید دستشو گذاشت روی شکمم منو محکم بغل کرد خوابید 😴صبح که بیدار شودیم تهیونگ خمیازه می کشید گفت ساعت چند بریم برای لباسعروسی گفتم نمی دونم یعد ازظهر خوبه تهیونگ گفت یکمی زودتر بریم گفتم ساعت ۱۲ بریم تهیونگ گفت خوبه من گفتم میرم حموم 🧖♀️تهیونگ گفت باشه من میزم صبحونه بخورم گفتم باشه بعد رفتم حموم تهیونگ صبحونشو خورد آمد اتاق تو صندلی نشست تو گوشی داشت دنبال لباس عروس خیلی سلطنتی میگشت چندتا شو انتخاب کرد 👰♀️ من از حموم آمدم بیرون داشتم موهامو خشک میکردم تهیونگ گفت چاگیا لباسمو بپوش بریم دیگه خرید گفتم باشه بعد تهیونگ کتشو برداشت رفتیم از پله ها پایین جینا گفت میرید لباس عروسی بخرید گفتم آره جینا گفت مبارک بعد که منو تهیونگ رفتیمیه ماشین انتخاب کردیم تهیونگ گفت می خوام خودم رانندگی کنم گفتم بهتر
بعد که از امارت خارج شودیم تهیونگ گفت بیا گوشیمو چندتا لباس عروس پیدا کردم چند تا کت شلوار دومادی♥︎گفتم بده ببینم تهیونگ گوشیشو داد من داشتم میدیدم تهیونگ گفت کدومو خوشت آمد گفتم نمی دونم باید بپوشم ببینم تهیونگ گفت پس بریم پاساژ که برای ملکه م بخرم لبخند معلیهی زدم بعد ۲ساعت به بزرگترین گرون ترین پاساژ سئول من تهیونگ از ماشین پیاده شودیم تهیونگ گفت بدو بیا پیشم گفتم چای دوری که نیستم رفتم پیش تهیونگ تهیونگ دستمو تو دستش گرفت رفتیم تو تهیونگ پاساژ
رو رزرو کرده بود همه خدمتکاران آزمون استقبال کردن به تهیونگ گفتم اول بریم کت شلوار تورو بپسندید بعد من تهیونگ گفت هرچی تو بگی رفتیم تو کت شلوار فروشی تهیونگ رفت اول بایه کت آبی روشن آمد گفتم نه خیلی بده بعد رفت با یه کت شلوار آبی تیره آمد قشنگ بود ولی برای عروسی نبود بعد چند تا کت شلوار پوشیدن آخر یه کیشو پسندیدم کت شلوار سیاه بود وخیلی خوشگل بود تهیونگ به کت شلوار ۵۰۰هزار دلار داد خیلی گرون بود خیلی بعد
🖤لایک کامنت یادت نره بیب🖤
۶.۴k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.