Part 1
Part 1
فیک کلید عشق 🗝️❤️
از زبان ا/ت :
بلاخره به هدفم نزدیک شدم به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم تونستم بورسیه بگیرم و بیام کره
من یکی از ممتاز ترین و بهترین دانش آموزانه دانشگاه بودم ، به جرأت میگم درسم عالی بود و همیشه نمره هام ۲۰ میشد. من از خانوادیه پول داری بودم و خداروشکر وضع مالیمون خوب بود
الان که به اولین هدفم رسیدم میخوام تلاش کنم برای رسیدن به دومین هدفم ، میخوام توی کمپانی کار کنم ، خیلی دوست دارم آیدل بشم ولی بخاطر اینکه خانوادم ایرانین و بخاطر فرهنگمون نمیتونم ، برای همین تصمیم گرفتم حداقل توی یکی از معروف ترین کمپانی ها کار کنم
فردا پرواز دارم ، پرواز ایران به کره فردا آرزوم به حقیقت پیوسته میشه
اساسامو جمع کرده بودم برای اطمینان رفتم چک کنم تا مطمئن شم چیزی از قلم ننداختم.
رفتم کشوهامو باز کردم یکی از کشوهامو که باز کردم چشمم افتاد به عکسای خوانوادگیمون برداشتمشون و با بغض نگاهشون میکردم نمیدونم چه حسی بود هم خوشحال بودم هم ناراحت
هم خوشحال بودم که دارم به هدفم میرسم هم ناراحت بودم که دیگه نمیتونم برای مدت زیادی خوانوادمو ببینم
بلاخره از خاطراتم دل کندم و عکسارو تو چمدونم گذاشتم و رفتم واسه ی خودم شام درست کردم شاممو که خوردم رفتم بخوابم تا فردا از پرواز جا نمونم پروازم ساعت ۶ صبح بود
با کلی خیال پردازی های قشنگ بلاخره خوابم برد
۵:۰۰ صبح
با صدای زنگ هشداره گوشیم از خواب پاشدم هنوز خیلی خوابم میومد ولی نمیتونستم بخوابم رفتم دست و صورتم را شستم سریع یه دوش کوتاه گرفتم و یه مانتوی شیک با روسریه سِت پوشیدم آرایشمو کردم و صبحونمو خوردم رفتم سر گوشیم که گوشیمو چک کنم که دیدیم یه پیام از طرف فرودگاه برام اومده
ا/ت : چیییییییییییییی
امکاااااان ندااااره
فیک کلید عشق 🗝️❤️
از زبان ا/ت :
بلاخره به هدفم نزدیک شدم به یکی از بزرگترین آرزوهام رسیدم تونستم بورسیه بگیرم و بیام کره
من یکی از ممتاز ترین و بهترین دانش آموزانه دانشگاه بودم ، به جرأت میگم درسم عالی بود و همیشه نمره هام ۲۰ میشد. من از خانوادیه پول داری بودم و خداروشکر وضع مالیمون خوب بود
الان که به اولین هدفم رسیدم میخوام تلاش کنم برای رسیدن به دومین هدفم ، میخوام توی کمپانی کار کنم ، خیلی دوست دارم آیدل بشم ولی بخاطر اینکه خانوادم ایرانین و بخاطر فرهنگمون نمیتونم ، برای همین تصمیم گرفتم حداقل توی یکی از معروف ترین کمپانی ها کار کنم
فردا پرواز دارم ، پرواز ایران به کره فردا آرزوم به حقیقت پیوسته میشه
اساسامو جمع کرده بودم برای اطمینان رفتم چک کنم تا مطمئن شم چیزی از قلم ننداختم.
رفتم کشوهامو باز کردم یکی از کشوهامو که باز کردم چشمم افتاد به عکسای خوانوادگیمون برداشتمشون و با بغض نگاهشون میکردم نمیدونم چه حسی بود هم خوشحال بودم هم ناراحت
هم خوشحال بودم که دارم به هدفم میرسم هم ناراحت بودم که دیگه نمیتونم برای مدت زیادی خوانوادمو ببینم
بلاخره از خاطراتم دل کندم و عکسارو تو چمدونم گذاشتم و رفتم واسه ی خودم شام درست کردم شاممو که خوردم رفتم بخوابم تا فردا از پرواز جا نمونم پروازم ساعت ۶ صبح بود
با کلی خیال پردازی های قشنگ بلاخره خوابم برد
۵:۰۰ صبح
با صدای زنگ هشداره گوشیم از خواب پاشدم هنوز خیلی خوابم میومد ولی نمیتونستم بخوابم رفتم دست و صورتم را شستم سریع یه دوش کوتاه گرفتم و یه مانتوی شیک با روسریه سِت پوشیدم آرایشمو کردم و صبحونمو خوردم رفتم سر گوشیم که گوشیمو چک کنم که دیدیم یه پیام از طرف فرودگاه برام اومده
ا/ت : چیییییییییییییی
امکاااااان ندااااره
۲۷.۹k
۱۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.