Fₐₖₑ ₙₐₘₑ: Yₐₛ
Fₐₖₑ ₙₐₘₑ: Yₐₛ
ₚₐᵣₜ⁶⁵
.⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝
هنوز که یادم مياد خونه عمه چه گریه زاری به پا شده بود توده ای از بغض راه گلوم رو میبنده
هردومون با چه حالی توی خلوتِ خاموشمون گريه میکردیم.
عمه با ناامیدی و ترس بهم گفت:
" ما چه پرونده ای واسه این آدم بسازيم وقتی خودش وکیل پایه یک دادگستریه"
بار ها و بار ها منم همین فکر رو کردم که در مقابل تهیونگ هیچ امیدی نیست. اون به قدری نفوذ و حرفهای بود که خیلی راحت میتونست منو کیش و مات کنه و همه تقصیر ها رو بندازه گردنِ من.
سر قرارمون با تهیونگ نرفتم و به هیچ کدوم از تماس ها و پیام هاش جواب ندادم. نه تنها اون روز بلکه بلکه سه روز از اون زمان گذشته بود و من طی این سه روز حتی دانشگاه هم نرفته بودم تند و پی در پی پیام ها و تماس های تهیونگ روی گوشیم نقش میبست.
این مدت خونه همونی هم نیومد اما هر لحظه که کسی در خونه رو میزد یا وارد خونه میشد ته دلم میلرزید و از اينکه فکر میکردم خودشه اما تا مطمئن میشدم اون نیست نفس راحتی میکشیدم.
معلومه حرف های عمه براش گرون تموم شده فردای اون روز عمه به تهیونگ زنگ زده بود میخواست ببینتش تا درمورد اون فیلم باهاش حرف بزنه.
میخواست مثلا تهیونگ رو با حرف زدن قانعش کنه ولی خبر نداشت همین تهیونگ رو دیونه کرده بود و هر ساعت بهم زنگ میزد تا بابت این دهن لقی اذیتم کنه.
ₚₐᵣₜ⁶⁵
.⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝
هنوز که یادم مياد خونه عمه چه گریه زاری به پا شده بود توده ای از بغض راه گلوم رو میبنده
هردومون با چه حالی توی خلوتِ خاموشمون گريه میکردیم.
عمه با ناامیدی و ترس بهم گفت:
" ما چه پرونده ای واسه این آدم بسازيم وقتی خودش وکیل پایه یک دادگستریه"
بار ها و بار ها منم همین فکر رو کردم که در مقابل تهیونگ هیچ امیدی نیست. اون به قدری نفوذ و حرفهای بود که خیلی راحت میتونست منو کیش و مات کنه و همه تقصیر ها رو بندازه گردنِ من.
سر قرارمون با تهیونگ نرفتم و به هیچ کدوم از تماس ها و پیام هاش جواب ندادم. نه تنها اون روز بلکه بلکه سه روز از اون زمان گذشته بود و من طی این سه روز حتی دانشگاه هم نرفته بودم تند و پی در پی پیام ها و تماس های تهیونگ روی گوشیم نقش میبست.
این مدت خونه همونی هم نیومد اما هر لحظه که کسی در خونه رو میزد یا وارد خونه میشد ته دلم میلرزید و از اينکه فکر میکردم خودشه اما تا مطمئن میشدم اون نیست نفس راحتی میکشیدم.
معلومه حرف های عمه براش گرون تموم شده فردای اون روز عمه به تهیونگ زنگ زده بود میخواست ببینتش تا درمورد اون فیلم باهاش حرف بزنه.
میخواست مثلا تهیونگ رو با حرف زدن قانعش کنه ولی خبر نداشت همین تهیونگ رو دیونه کرده بود و هر ساعت بهم زنگ میزد تا بابت این دهن لقی اذیتم کنه.
۴.۲k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.