به شوق بوسهها پاییز در کنج لبت گم شد

...
به شوق بوسه‌هـا پاییز در کنج لبت گم شد
نگاهـم باز در باران به ذوق بودنـت گم شد
در این‌اوقات دل‌تنگی‌که با هجر تو درگیرم
میان برگ‌ها رقصـان دل شوریده‌ام گم شد
چه خوش ایام زیبایی که ره با یار پیمودم
دلم در بند عشـق تو میان بوسه‌ات گم شد
در این ایام‌پاییزی که‌دل چون‌باد می‌رقصد
درون چشم مسـت تو دل پژمرده‌ام گم شد
صدای خش‌خش برگ‌هـا به زیر گام‌های تو
چه‌زیبابودورویایی‌دراین‌شب‌های‌غم‌گم شد
من وباران تنـهایی دراین‌پاییز و سوز هجر
نبودی و نگاه من به‌دور از چشم تو گم شد
اگرچه آسمان روشن به‌رنگ یک‌نگاه توست
ولـی قـلب پریشـانم درون سـایه‌هـا گم شد
لبانت گرم وشیرین‌ بود چنان ایام تابستان
که جام می شکستی‌تو دل‌ویرانه‌ام گم شد
غـم و تنـهایی دل را فقـط پیـمانه می‌فهمد
دراین‌شب‌های‌پاییزی‌چه‌بد پیمانه‌ام‌گم شد
من وتاریکی‌شب‌ها که دراین‌هجر حیرانیم
چرا مهتاب سیمایت میان کوچه‌ها گم شد
منم آن‌باغ‌خشکیده که‌محتاجم به‌عشق تو
دل بشکسته‌ام گویا به شور دیدنت گم شد
در این ایام بگذشته «ندا» آشفته و خسته
نشستم بر سر راهت دل‌سرگشته‌ام گم شد #سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۳)

...تعریف من از عشق تویی ای‌ساقی مستانیک نغمه زیبا ز لبت باغ‌...

...کاش می‌شد که شـبی غرق نگاهت بشومزورقی گـم شده در چشـم سیا...

...به چشمان تو مشتاقم چه‌کاری‌کرده‌ای با ماچو ناوک‌مانده‌درق...

...ای یار دمی بمان و بزن چنگ خوش به بهانه دلپیمانه پر ز شراب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط