برده و ارباب خون آشام
برده و ارباب خون آشام
part . 4
ویو ات
اینقدر منو زدن که دیگه کم کم چشام داشت بسته میشید که یهو صدای یکی رو شنیدم ، انگار صدای کوک بود
کوک. به چه حقی بهش دست زدی
سارینا. و ولی ش شما
کوک. خفه شو
کم کم چشام کامل بسته شد و سیاهی
کوک ویو
دختره بردم به عمارت رو تخت گذاشتمش
کوک. آجوما (داد)
آجوما. بله عالیجناب
کوک. من میرم بیرون تا من برگشتن این دخترو تمیز کنید
آجوما. چشم عالیجناب
چند ساعت بعد برگشتم خونه ، به سمت اتاقی که اون دختره توش بود رفتم ، درو که باز کردم دیدم دختره تو اتاق ، در پنجره باز بود ، از پنجره فرار کرده بود .
انگار دسته کمش گرفتم ، ولی رفته سمت جنگل اونجا نمیتونه جون سالم به در ببره
اوف چه دختر دردسر سازی
ات ویو.
با سرعت تو جنگل داشتن می دویدم که یهو پام پیچ خورد و خواستم از پرتگاه بیفتم که یهو یکی دستمو گرفت ، کوک بود
کوک. آی دختر سر به هوا ببین به چه روزی انداختیمون
ات. مگه من گفتم منو بگیر
هردو مون از سخره آویزون بودیم یهو کوک دستش سور خورد و...
part . 4
ویو ات
اینقدر منو زدن که دیگه کم کم چشام داشت بسته میشید که یهو صدای یکی رو شنیدم ، انگار صدای کوک بود
کوک. به چه حقی بهش دست زدی
سارینا. و ولی ش شما
کوک. خفه شو
کم کم چشام کامل بسته شد و سیاهی
کوک ویو
دختره بردم به عمارت رو تخت گذاشتمش
کوک. آجوما (داد)
آجوما. بله عالیجناب
کوک. من میرم بیرون تا من برگشتن این دخترو تمیز کنید
آجوما. چشم عالیجناب
چند ساعت بعد برگشتم خونه ، به سمت اتاقی که اون دختره توش بود رفتم ، درو که باز کردم دیدم دختره تو اتاق ، در پنجره باز بود ، از پنجره فرار کرده بود .
انگار دسته کمش گرفتم ، ولی رفته سمت جنگل اونجا نمیتونه جون سالم به در ببره
اوف چه دختر دردسر سازی
ات ویو.
با سرعت تو جنگل داشتن می دویدم که یهو پام پیچ خورد و خواستم از پرتگاه بیفتم که یهو یکی دستمو گرفت ، کوک بود
کوک. آی دختر سر به هوا ببین به چه روزی انداختیمون
ات. مگه من گفتم منو بگیر
هردو مون از سخره آویزون بودیم یهو کوک دستش سور خورد و...
۳۰۱
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.