شعر عاشقی
#شعر_عاشقی
پارت۴٠
جلوی در کافه ب ماشین پشت دادیم و ایستادیم دیدیم ک ی اقایی ک فکر کنم عموش بود اومد و جلوی بابام ایستاد بابام هم روبروش ایستاد قلب منو احسان قفل کرده بود یهو همدیگرو بغل کردن ی نفس راحت کشیدیم
احسان گفت
-بریم شما هم کادوتو بدی
+میریم حالا
-میخواستم ی چیزی بهت بگم
+چی
-وقتی میخوام بهت بگم نگام نکن
سرمو انداختم پایین
-اولین روزی ک اومدم خونتون با رفتارای تو میخواستم زنگ بزنم ب عموم و بگم من نیستم
وقتی باباتو گرفتن و ب عموم گفتم اون گفت ک الان بهترین موقع است ک تو اونارو بیاری پیش خودتون
برای همین شما رو اوردم روزا گذشت تو دیگ اون دختر قبلی نبودی مغرور نبودی حرص در بیار نبودی کم کم بهت عادت کردم ب صدات نگات خنده هات گریه هات ب همه چیزت عادت کرده بودم وقتی اومدم خونه تو بالای نردبون بودی و میخوندی چند دقیقه ای وایستادم و ب صدات گوش کردم حتی اون لحظه صداتم ضبط کردم و هر شب گوش میکردم اون شب ک ب من گفتی تو بالکن بخون انگار دنیا رو ب من داده بودن اهنگی رو خوندم ک از عشق بگه وقتی کنارت بودم خوب بود وقتی تو اتاقت بودی منن تو اتاقم بودم صد دفعه میخواستم بیام در بزنم ب ی بهونه ای تورو ببینم بارها میخواستم بهت بگم اما نگفتم چون میترسیدم بگم ک تو بگی ن بگی تو نمیفهمی شرایط منو درک کن
اونشب ک تو گفتی علیزاده اونجوری گفته داشتم روانی میشدم میگفتم نکنه ک تورو از من بگیره گریه هاتو ک میدیدم روانی میشدم میخواستم برم علیزاده رو بکشم تمام عواقبشم بپذیرمم تو ماشین علیزاده بودی و میدیدم باهات حرف میزنه فقط اشک میریختم ک نمیتونم کاری بکنم یا دیشب ک اون اتفاق واست افتاد داشتم روانی میشدم جانا وقتی دیدم تو محمد و دوست داشتی و اون رفت انقدر ناراحت شدی پیش خودم میگفتم و از خودم میپرسیدم منم جایی تو دلش دارم؟!تو اون شب پرسیدی ک سارا رو فراموش کردی گفتم اره پرسیدی چطورنشد بگم چون دیگ تورو دارم جانا ب خدا قسم دوست دارم هر چند دل تو جای دیگ گیره...
حالم دگرگون شده بود و بغض عجیبی داشتم سرمو بلند کردم اشکمو پاک کردم و تو چشماش نگاه کردم تو چشمام نگاه کرد
ادامه در کامنت #maryam
پارت۴٠
جلوی در کافه ب ماشین پشت دادیم و ایستادیم دیدیم ک ی اقایی ک فکر کنم عموش بود اومد و جلوی بابام ایستاد بابام هم روبروش ایستاد قلب منو احسان قفل کرده بود یهو همدیگرو بغل کردن ی نفس راحت کشیدیم
احسان گفت
-بریم شما هم کادوتو بدی
+میریم حالا
-میخواستم ی چیزی بهت بگم
+چی
-وقتی میخوام بهت بگم نگام نکن
سرمو انداختم پایین
-اولین روزی ک اومدم خونتون با رفتارای تو میخواستم زنگ بزنم ب عموم و بگم من نیستم
وقتی باباتو گرفتن و ب عموم گفتم اون گفت ک الان بهترین موقع است ک تو اونارو بیاری پیش خودتون
برای همین شما رو اوردم روزا گذشت تو دیگ اون دختر قبلی نبودی مغرور نبودی حرص در بیار نبودی کم کم بهت عادت کردم ب صدات نگات خنده هات گریه هات ب همه چیزت عادت کرده بودم وقتی اومدم خونه تو بالای نردبون بودی و میخوندی چند دقیقه ای وایستادم و ب صدات گوش کردم حتی اون لحظه صداتم ضبط کردم و هر شب گوش میکردم اون شب ک ب من گفتی تو بالکن بخون انگار دنیا رو ب من داده بودن اهنگی رو خوندم ک از عشق بگه وقتی کنارت بودم خوب بود وقتی تو اتاقت بودی منن تو اتاقم بودم صد دفعه میخواستم بیام در بزنم ب ی بهونه ای تورو ببینم بارها میخواستم بهت بگم اما نگفتم چون میترسیدم بگم ک تو بگی ن بگی تو نمیفهمی شرایط منو درک کن
اونشب ک تو گفتی علیزاده اونجوری گفته داشتم روانی میشدم میگفتم نکنه ک تورو از من بگیره گریه هاتو ک میدیدم روانی میشدم میخواستم برم علیزاده رو بکشم تمام عواقبشم بپذیرمم تو ماشین علیزاده بودی و میدیدم باهات حرف میزنه فقط اشک میریختم ک نمیتونم کاری بکنم یا دیشب ک اون اتفاق واست افتاد داشتم روانی میشدم جانا وقتی دیدم تو محمد و دوست داشتی و اون رفت انقدر ناراحت شدی پیش خودم میگفتم و از خودم میپرسیدم منم جایی تو دلش دارم؟!تو اون شب پرسیدی ک سارا رو فراموش کردی گفتم اره پرسیدی چطورنشد بگم چون دیگ تورو دارم جانا ب خدا قسم دوست دارم هر چند دل تو جای دیگ گیره...
حالم دگرگون شده بود و بغض عجیبی داشتم سرمو بلند کردم اشکمو پاک کردم و تو چشماش نگاه کردم تو چشمام نگاه کرد
ادامه در کامنت #maryam
۴۷.۶k
۱۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.