اکسهمافیا

#اکسه_مافیا
پارت ۱۸
ویو کوک امروز یه روز پر هیجانه مخصوصا برای من چون امروز به کسایی لازمه نشون میدم ا.ت ماله کیه(منظورش یوهان و پسرای دانشگاه (ا.ت بخاطره زیبایش زیاد خاطرخواه داره)) وقتی بیدار شدم ا‌.ت پیشم نبود بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون که دیدم داره میز صبحونه رو میچینه انقد سرگرم کارش بود که متوجه من نشد اونم ا.ت کسی که از همه تیز تره اروم اروم نزدیکش شدم و از پشت بغلش کردم
+ وای سلام قربونت برم
_ سلام عشقم
+ صبح بخیر
_ صبح بخیر عمرم
+ کی بیدار شدی
_ الان
+،دقیقا به موقع برو دست و صورتت رو بشور بیا
_ چشم
یه بو.سه کوچیک به لپش زدم و رفتم و کارای لازم رو کردم و اومدم
+ بیا بشیم اینم از این (لیوانا رو روی میز گذاشت)
رفتم نشستم وای خدا این دختر بهترینه اول صبحی چه چیزای دست کرده داشتم به چیزای که دست کرده نگاه میکردم که چشمم به شیرموز خورد
_شیرموزززز(ذوق)
+اره تازه خودم درست کردم تازه تازه(خنده)
_میشه یه لیوان برام بریزیییی(ذوق)
+بله که میشه (لیوان رو برداشت و شیرموز ریخت توش)بیا
_وایییی چه خوشمزست(ذوق)
+نوش جون با پنکیک بخور معدتو با شیرموز پر نکن(توی ذهنش=باورم نمیشه کوک خشن ترین ما.فیایی کره پیش من یعنی دوست دخترش بخاطره شیرموز اینجوری ذوق میکنه)
_چشم
صبحونه خوردیم و آماده شدیم
_باهم بریم
+باشه
حرکت کردیم و رفتیم
وقتی رسیدیم میون دمه در منتظرمون بود
پیاده شدیم و رفتیم پیشش
+میوننننن
×ا.تتتتتت(همو بغل کردن)
+چطورییی
×خوبم تو خوبیی
+اره وای کلی حرف دارم برات بگمممم
×دقیقا امروز باید همه چی رو برام تعریف کنی
+چشمممم
_حقیقتا پشمام
×هی تو
_بله
×چون الان با ا.تی دیگه باهات مشکلی ندارم وگرنه خو.نت بای خودت بود
_بله ممنون که به من رحم کردید خانم جنگجو
_×+خنده
+راستی به یوهان گفتی
×ن گفتم خودت بگی
_امروز خیلی خوب و جالب داره پیش میره
به هم یه نگاه انداختیم و بعد رفتیم داخل تا رسیدم تو کلاس یوهان اومد سمت ا.ت
&ا.ت
+اوه سلام
&خوبی
+اوم
پنجره کلاس بازبودن یهو به باد تند اومد و موهای ا.ت اومد جلوی صورتش از قصد ری اکشنی نشون ندادم تا ببینم یوهان میخواد چی کنه دیدم دستش رو سمت صورت ا.ت برد دقیقا قبل اینکه دستش به صورت ا.ت بخوره دستش رو گرفتم
&چیکار میکنی
_تو چیکار میکنی
&به توچه تو چیکاره ای
_من دوست پسره ا.ت
&دوست پسر ن اکس
کمر ا.ت رو گرفتم و به خودم چسبوندمش
_ن عزیزم دوست پسرشم
&...
شرط=۹لایک❤️،۹کامنت 🗨
دیدگاه ها (۱۰)

تولد خرگوش کوچولوی ارمیههه

#اکسه_مافیا پارت ۱۹ویو کوک _ن عزیزم دوست پسرشم&چی دوست پسر_ا...

#اکسه_مافیا پارت۱۷با چیزی که دیدم موندم چه کنم ذوق و قربون ب...

#اکسه_مافیا پارت۱۶ویو ا.ت با حرفای که زد تازه فهمیدم فقط من ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط