🍁Part 76🍁
🍁Part_76🍁
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦇ارسلان🦇
💎ماشین💎
دیانا:دستمال کاغذی رو برداشتمو
کشیدم روگردن ارسلان
ارسلان:عه نکن چرا پاک کردییی🥺😕😕
دیانا:دوس داشتم
ارسلان:از دست تو...خندیدم و دستمال و از دستش گرفتم و بقیشو هم پاک کردم
دیانا:خب کجا میخوایم بریم؟؟
ارسلان:هر جا تو بگی خانومی
دیانا:بریم لباس بگیریم بعد بریم شهر بازی
ارسلان:پس پیش به سوی پاساژ
💎پاساژ💎
ارسلان:دیانا بیا اینجا کلی لباس مجلسی داره
دیانا:اومدممم
ارسلان:دیانا تا ساعت هشت کلی لباس مجلسی و شلوار و نیم تنه و لباس خونگی و ازینا گرفت
همرو گذاشتیم تو ماشین و رفتیم یه کافی شاپ قهوه خوردیم و بعد رفتیم شهر بازی
💎شهر بازی💎
دیانا:خب ارسی اول باید بریم عقربه بعد اژدها بعد واقعیت مجازی بعد تونل وحشت و ترن هوایی و...
ارسلان:تا آخر شب کلی بازی کردیم کل بازی ها رو رفتیم و بعدشم رفتیم شام بخوریم
💎رستوران💎
گارسون:چی میل دارید؟
دیانا:استیک تو چی؟
ارسلان:منم استیک...گارسون رفت
دیانا:خب آقا ارسلان رمز کارتت هم که فهمیدم ایشالا اگه خدا بخواد صب بازم خرید دارم😌
ارسلان:تو چجوری رمز من و بلدی؟
دیانا:خودت به مغازه دار گفتی دیگه
ارسلان:اون موقع تو همش تو مغازه های دیگه بودی
دیانا:2805
ارسلان:قانع شدم رمز منو بلدی
دیانا:توعم رمز گوشی منو بلدی
ارسلان:گوشی فرق میکنه عزیزم
دیانا:عِی بابا😂
ارسلان:چیه خب فرق داره دیگه...بعد شام رفتیم خونه
💎خونه💎
ارسلان:خریدارو آوردم بالا و ولو شدم رو تخت یکم بعد دیدم دیانا اومد تو اتاق و افتاد روم
💛💛💛
ببخشید کم بود🙃💜
مــــــــايلــــــــ بـــــــهــــــــ حــــــــمــــــــايتـــــــــ هــــــــســــــــــتـــــــــیــــــــد جــــــــیــــــــگـــــــرا؟؟؟💕
❤️🧡💛💚💙💜
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦇ارسلان🦇
💎ماشین💎
دیانا:دستمال کاغذی رو برداشتمو
کشیدم روگردن ارسلان
ارسلان:عه نکن چرا پاک کردییی🥺😕😕
دیانا:دوس داشتم
ارسلان:از دست تو...خندیدم و دستمال و از دستش گرفتم و بقیشو هم پاک کردم
دیانا:خب کجا میخوایم بریم؟؟
ارسلان:هر جا تو بگی خانومی
دیانا:بریم لباس بگیریم بعد بریم شهر بازی
ارسلان:پس پیش به سوی پاساژ
💎پاساژ💎
ارسلان:دیانا بیا اینجا کلی لباس مجلسی داره
دیانا:اومدممم
ارسلان:دیانا تا ساعت هشت کلی لباس مجلسی و شلوار و نیم تنه و لباس خونگی و ازینا گرفت
همرو گذاشتیم تو ماشین و رفتیم یه کافی شاپ قهوه خوردیم و بعد رفتیم شهر بازی
💎شهر بازی💎
دیانا:خب ارسی اول باید بریم عقربه بعد اژدها بعد واقعیت مجازی بعد تونل وحشت و ترن هوایی و...
ارسلان:تا آخر شب کلی بازی کردیم کل بازی ها رو رفتیم و بعدشم رفتیم شام بخوریم
💎رستوران💎
گارسون:چی میل دارید؟
دیانا:استیک تو چی؟
ارسلان:منم استیک...گارسون رفت
دیانا:خب آقا ارسلان رمز کارتت هم که فهمیدم ایشالا اگه خدا بخواد صب بازم خرید دارم😌
ارسلان:تو چجوری رمز من و بلدی؟
دیانا:خودت به مغازه دار گفتی دیگه
ارسلان:اون موقع تو همش تو مغازه های دیگه بودی
دیانا:2805
ارسلان:قانع شدم رمز منو بلدی
دیانا:توعم رمز گوشی منو بلدی
ارسلان:گوشی فرق میکنه عزیزم
دیانا:عِی بابا😂
ارسلان:چیه خب فرق داره دیگه...بعد شام رفتیم خونه
💎خونه💎
ارسلان:خریدارو آوردم بالا و ولو شدم رو تخت یکم بعد دیدم دیانا اومد تو اتاق و افتاد روم
💛💛💛
ببخشید کم بود🙃💜
مــــــــايلــــــــ بـــــــهــــــــ حــــــــمــــــــايتـــــــــ هــــــــســــــــــتـــــــــیــــــــد جــــــــیــــــــگـــــــرا؟؟؟💕
❤️🧡💛💚💙💜
۷.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.