به خودم گفتم اون که دیگه گذاشته رفته، حسرت چیو داری میخور
به خودم گفتم اون که دیگه گذاشته رفته، حسرت چیو داری میخوری؟ حسرته یه بار تو چشاش نگا نکردن؟ یا حسرته اینکه چرا نرفتی ببینیشو اینکه بغلش نکردی؟ متسفانه حسرت های من یه چیزی فراتر از این حرفان که قابل توصیف کردن هم نیستن. کلمه ها دیگه قدرته اینکه بخوان بگن چه حسی دارمو ندارن. تموم حسامو از دست دادم و ساعت هاست که به سقف اتاق خیره شدم، نه چیزی برای بدست اوردن دارم نه چیزی برای از دست دادن.
۱.۱k
۰۳ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.