𝑝𝑎𝑟𝑡¹
𝑝𝑎𝑟𝑡¹
°ا/ت°
امروز اولین روز مدرسمه
آخه چرا بابا باید وسط سال انتقالی بگیره؟
دیگه دوستام پیشم نیستن:((((
وارد مدرسه شدم
ا/ت:اوووو
چه بزرگه
چه حیاط خوشگلی داره
خب کلاس ۱۲/۴ کجاس
داشتم همینطور راه میرفتم که یهو
ا/ت:اخخخخخخ...کوری مگه جلو پ...
نامجون:عاااا ببخشید حواسم نبود خوردم به شما معذرت میخوام
ا/ت:اشکال نداره من معذرت میخوام که اینجوری باهاتون حرف زدم
یه عالمه برگه و کتاب ریخته بود رو زمین احتمالا مال اون بود خم شدم و از رو زمین برشون داشتم
نامجون:نمیخواد خودم جمعشون میکنم
ا/ت:تقصیر من بود که اینا ریخته شد رو زمین پس باید جمعشون کنم
اونم خم شد و باهام جمعشون کرد
وای خدا چه ادکلنی زدهههه
باهاش دوش گرفته؟
دارم خفه میشم انقدر تنده
بالاخره تموم شد
ازم خدافظی کرد و رفت
رفتم داخل کلاس همه میزا پر بود به غیر از یکی
رفتم نشستم اونجا
بغل دستیم هنوز نیومده بود
معلم اومد داخل
صبر کن ببینم این همون پسرس که خوردم بهش؟
اسم همه رو خوند فقط من مونده بودم و بغل دستیم که هنوز نیومده بود
نامجون: کیم ا/ت
ا/ت: حاضر
نامجون:جئون جونگ کوک
جونگ کوک
هانا: استاد نیومده هنوز
کوک:جئون جونگ کوک هستم حاضر
نامجون:آقای جئون الان هفتمین باره که دیر کردین
پسره داشت میومد بشینه که
نامجون:جونگ کوک برو بیرون
کوک:ولی...
نامجون:نمیشه برو بیرون
ا/ت:عاااممم استاد میشه لطفا همین یبار رو اجازه بدین بشینه ؟
نامجون:خانم کیم آخه ایشون...
ا/ت:استاد همه فهمیدیم دیر میاد مدرسه دیگه لازم نیس بلند تر بگین که آبرویش بیشتر از اینی که هست بره
بچه های سر کلاس: درسته استاد
نامجون:فقط همین یبار رو میبخشم
ا/ت:ممنون
رو به سمت جونگ کوک کردم و
ا/ت:پیسس جونگ کوک شی بیا بشین
اومد نشست رو صندلی کنار من
جونگ کوک:ممنون که منو از دست این نخبه بی احساس نجات دادی
ا/ت:خواهش میکنم
عااا اسم من ا/ته
کوک: اسم منم جونگ کوکه میتونی کوک صدام کنی
باهم دست دادیم و به درس گوش دادیم
زنگ تفریح خورد داشتم میرفتم داخل حیاط که یهو....
°ا/ت°
امروز اولین روز مدرسمه
آخه چرا بابا باید وسط سال انتقالی بگیره؟
دیگه دوستام پیشم نیستن:((((
وارد مدرسه شدم
ا/ت:اوووو
چه بزرگه
چه حیاط خوشگلی داره
خب کلاس ۱۲/۴ کجاس
داشتم همینطور راه میرفتم که یهو
ا/ت:اخخخخخخ...کوری مگه جلو پ...
نامجون:عاااا ببخشید حواسم نبود خوردم به شما معذرت میخوام
ا/ت:اشکال نداره من معذرت میخوام که اینجوری باهاتون حرف زدم
یه عالمه برگه و کتاب ریخته بود رو زمین احتمالا مال اون بود خم شدم و از رو زمین برشون داشتم
نامجون:نمیخواد خودم جمعشون میکنم
ا/ت:تقصیر من بود که اینا ریخته شد رو زمین پس باید جمعشون کنم
اونم خم شد و باهام جمعشون کرد
وای خدا چه ادکلنی زدهههه
باهاش دوش گرفته؟
دارم خفه میشم انقدر تنده
بالاخره تموم شد
ازم خدافظی کرد و رفت
رفتم داخل کلاس همه میزا پر بود به غیر از یکی
رفتم نشستم اونجا
بغل دستیم هنوز نیومده بود
معلم اومد داخل
صبر کن ببینم این همون پسرس که خوردم بهش؟
اسم همه رو خوند فقط من مونده بودم و بغل دستیم که هنوز نیومده بود
نامجون: کیم ا/ت
ا/ت: حاضر
نامجون:جئون جونگ کوک
جونگ کوک
هانا: استاد نیومده هنوز
کوک:جئون جونگ کوک هستم حاضر
نامجون:آقای جئون الان هفتمین باره که دیر کردین
پسره داشت میومد بشینه که
نامجون:جونگ کوک برو بیرون
کوک:ولی...
نامجون:نمیشه برو بیرون
ا/ت:عاااممم استاد میشه لطفا همین یبار رو اجازه بدین بشینه ؟
نامجون:خانم کیم آخه ایشون...
ا/ت:استاد همه فهمیدیم دیر میاد مدرسه دیگه لازم نیس بلند تر بگین که آبرویش بیشتر از اینی که هست بره
بچه های سر کلاس: درسته استاد
نامجون:فقط همین یبار رو میبخشم
ا/ت:ممنون
رو به سمت جونگ کوک کردم و
ا/ت:پیسس جونگ کوک شی بیا بشین
اومد نشست رو صندلی کنار من
جونگ کوک:ممنون که منو از دست این نخبه بی احساس نجات دادی
ا/ت:خواهش میکنم
عااا اسم من ا/ته
کوک: اسم منم جونگ کوکه میتونی کوک صدام کنی
باهم دست دادیم و به درس گوش دادیم
زنگ تفریح خورد داشتم میرفتم داخل حیاط که یهو....
۱۰.۰k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.