رمان ماهک پارت 182
#رمان_ماهک #پارت_182
وقتی گزاشتم زمین سرم گیج میرفت و اونم نامردی نکرد و حسابی خیسم کرد و منم البته از خجالتش درومدم و وقتی کامل همدیگه رو خیس کردیم و جای قبلیمون برگشتیم و تو این مدت ملت یجوری نگاه میکردن انگار جرم کردیم.
خیلی زود لباسامون خشک شد و ناهار رو هم توی یکی از رستورانای لب ساحل خوردیم و بالاخره برگشتیم خونه.
من زرنگی کردم و زودتر رفتم توی حمام تا دوش بگیرم با خیال راحت درحال دوش گرفتن بودم که در حمام با ضربه ای باز شد و آرش ریلمس اومد داخل.
با دهن باز بهش زل زدم که خیلی خونسرد تی شرتشو دراورد و دستش که به سمت شلوارش رفت با جیغ بنفشی گفتم بیا برو بیرون ببینم مگه نمیبنی من دارم دوش میگیرم.
خیلی اروم و بارامش گفت بامنی عزیزم؟ با حرص گفتم نخیر با پسر همسایه م اخمی کرد و گفت پسر همسایه گوه میخوره بیاد داخل.
هم خندم گرفته بود همم حرصم گرفته بود سعی کردم خودمو کنترل کنم و گفتم ارش روتو برمیگردونی تا من حوله مو بردارم و اگر جر زدی من میدونم باتو.
اون منو نمیدید ولی من میدیدمش اما حوله م همونجایی بود که اون ایستاده بود و اگر میخاستم برم برش دارم قطعا میدیدم برای همین بهش گفتم و روشو برگردونه.
سریع رفتم حوله رو برداشتم و تنم کردم و گفتم حالا میتونی برگردی و میخاستم به سمت در برم که کشیده شدم عقب و دستاش دور شکمم قفل شد.
با استرس گفتم اویی ولم کن مگه خودت زن نداری با لحن شیطونی سرشو نزدیک گوشم اورد و اروم گفت چرا اتفاقا دارم یه خوبشو هم دارم خندیدم و گفتم باز کن دستتو میخام برم دوکلمه درس بخونم.
خندید و گفت اها الان به این نتیجه رسیدی که میخای درس بخونی خودمم خندم گرفته بود ولی به روی خودج نیاوردم و گفتم وا ارش خب صبح تاحالا بیرون بودیم پس من کی درس بخونم.
چیزی نگفت فقط سرشو اورد جلو و گردنمو بوسید و منم طی یه حرکت انی برگشتم و روی لبشو بوسیدم و خیلی سریع ازش فاصله گرفتم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
وقتی گزاشتم زمین سرم گیج میرفت و اونم نامردی نکرد و حسابی خیسم کرد و منم البته از خجالتش درومدم و وقتی کامل همدیگه رو خیس کردیم و جای قبلیمون برگشتیم و تو این مدت ملت یجوری نگاه میکردن انگار جرم کردیم.
خیلی زود لباسامون خشک شد و ناهار رو هم توی یکی از رستورانای لب ساحل خوردیم و بالاخره برگشتیم خونه.
من زرنگی کردم و زودتر رفتم توی حمام تا دوش بگیرم با خیال راحت درحال دوش گرفتن بودم که در حمام با ضربه ای باز شد و آرش ریلمس اومد داخل.
با دهن باز بهش زل زدم که خیلی خونسرد تی شرتشو دراورد و دستش که به سمت شلوارش رفت با جیغ بنفشی گفتم بیا برو بیرون ببینم مگه نمیبنی من دارم دوش میگیرم.
خیلی اروم و بارامش گفت بامنی عزیزم؟ با حرص گفتم نخیر با پسر همسایه م اخمی کرد و گفت پسر همسایه گوه میخوره بیاد داخل.
هم خندم گرفته بود همم حرصم گرفته بود سعی کردم خودمو کنترل کنم و گفتم ارش روتو برمیگردونی تا من حوله مو بردارم و اگر جر زدی من میدونم باتو.
اون منو نمیدید ولی من میدیدمش اما حوله م همونجایی بود که اون ایستاده بود و اگر میخاستم برم برش دارم قطعا میدیدم برای همین بهش گفتم و روشو برگردونه.
سریع رفتم حوله رو برداشتم و تنم کردم و گفتم حالا میتونی برگردی و میخاستم به سمت در برم که کشیده شدم عقب و دستاش دور شکمم قفل شد.
با استرس گفتم اویی ولم کن مگه خودت زن نداری با لحن شیطونی سرشو نزدیک گوشم اورد و اروم گفت چرا اتفاقا دارم یه خوبشو هم دارم خندیدم و گفتم باز کن دستتو میخام برم دوکلمه درس بخونم.
خندید و گفت اها الان به این نتیجه رسیدی که میخای درس بخونی خودمم خندم گرفته بود ولی به روی خودج نیاوردم و گفتم وا ارش خب صبح تاحالا بیرون بودیم پس من کی درس بخونم.
چیزی نگفت فقط سرشو اورد جلو و گردنمو بوسید و منم طی یه حرکت انی برگشتم و روی لبشو بوسیدم و خیلی سریع ازش فاصله گرفتم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۵۳.۳k
۱۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.