رمان ماهک پارت 181
#رمان_ماهک #پارت_181
بالاخره رسیدیم خونه و یک راست به اتاق خواب رفتیم و در کسری از ثانیه لباسامونو عوض کردیم و خزیدیم زیر پتو.
ارش دستشو باز کرد سرمو روی بازوش گزاشتم و توی بغلش گم شدم و خیلی سریع خوابم برد.
صبح که از خواب بیدار شدم گوشیمو چک کردم و دیدم که شماره ی ناشناسی بهم زنگ زده شونه ای بالا انداختم و بی توجه بهش سر و وضعمو درست کردم و رفتم توی اشپزخونه.
ارش میز خوشگلی جیده بود سوتی کشیدم و گفتم به به ببین اقامون چه کرده ازین کارا هم بلد بودی و رو نمیکردی؟
قاه قاه خندید و گفت بیا اینجا ببینم کم دلبری کن منم متقابلا خندیدم و رفتم سمتش محکم صورتمو بوسید و به خودش فشارم داد.
اونقدری که جیغم بلند شد و حس میکردم استخونام شکسته با حالت قهر ازش جدا شدم و گفتم گنده بک خرس نمیگی استخونام پودر شه؟
صبحونه رو کنار هم خوردیم و همش ارش درحال اذیت کردنم بود، میز رو دوتایی جمع کردیم و ارش گفت برو اماده شو بریم لب ساحل.
با جیغ پریدم لپشو بوسیدم و سریع رفتم توی اتاق و تیپ بهاره ی خوشگلی همراه با ارایش محوی کردم و سریع اومدم پایین اون هم تیپ اسپرت ماهک کشی زد و اومد.
ساحل از همیشه خیلی شلوغ تر بود و پر از مسافر بود کنارهم نشستیم روی شنا و با تکه ای چوب درحال کشیدن قلب بودم و ارش چوبو ازم گرفت و اسمامونو کنارای قلبه نوشت.
هرکدوممون نشستیم کنار اسم اون یکی و داشتیم سعی میکردیم عکس بگیریم که یه پسری به ارش گفت میخاین ازتون عکس بگیرم اون هم از خدا خواسته قبول کرد.
کلی شوخی کردیم و خونه ی شنی ساختیم و مشتی شن برداشتم و زدم به صورت ارش اولش با حیرت بهم نگاه میکرد و بعدش یهو صورتش سرخ شد و از جاش بلند شد منم سریع بلند شدم و پا به فرار گزاشتم.
رسیده بودم به دریا و دویدم توی اب و تاحدی جلو رفتم که ساق پام خیس شده بود و بالاخره ارش رسید بهم و گرفتم و عین بچها بغلم کرد و چندین دور چرخوندم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
بالاخره رسیدیم خونه و یک راست به اتاق خواب رفتیم و در کسری از ثانیه لباسامونو عوض کردیم و خزیدیم زیر پتو.
ارش دستشو باز کرد سرمو روی بازوش گزاشتم و توی بغلش گم شدم و خیلی سریع خوابم برد.
صبح که از خواب بیدار شدم گوشیمو چک کردم و دیدم که شماره ی ناشناسی بهم زنگ زده شونه ای بالا انداختم و بی توجه بهش سر و وضعمو درست کردم و رفتم توی اشپزخونه.
ارش میز خوشگلی جیده بود سوتی کشیدم و گفتم به به ببین اقامون چه کرده ازین کارا هم بلد بودی و رو نمیکردی؟
قاه قاه خندید و گفت بیا اینجا ببینم کم دلبری کن منم متقابلا خندیدم و رفتم سمتش محکم صورتمو بوسید و به خودش فشارم داد.
اونقدری که جیغم بلند شد و حس میکردم استخونام شکسته با حالت قهر ازش جدا شدم و گفتم گنده بک خرس نمیگی استخونام پودر شه؟
صبحونه رو کنار هم خوردیم و همش ارش درحال اذیت کردنم بود، میز رو دوتایی جمع کردیم و ارش گفت برو اماده شو بریم لب ساحل.
با جیغ پریدم لپشو بوسیدم و سریع رفتم توی اتاق و تیپ بهاره ی خوشگلی همراه با ارایش محوی کردم و سریع اومدم پایین اون هم تیپ اسپرت ماهک کشی زد و اومد.
ساحل از همیشه خیلی شلوغ تر بود و پر از مسافر بود کنارهم نشستیم روی شنا و با تکه ای چوب درحال کشیدن قلب بودم و ارش چوبو ازم گرفت و اسمامونو کنارای قلبه نوشت.
هرکدوممون نشستیم کنار اسم اون یکی و داشتیم سعی میکردیم عکس بگیریم که یه پسری به ارش گفت میخاین ازتون عکس بگیرم اون هم از خدا خواسته قبول کرد.
کلی شوخی کردیم و خونه ی شنی ساختیم و مشتی شن برداشتم و زدم به صورت ارش اولش با حیرت بهم نگاه میکرد و بعدش یهو صورتش سرخ شد و از جاش بلند شد منم سریع بلند شدم و پا به فرار گزاشتم.
رسیده بودم به دریا و دویدم توی اب و تاحدی جلو رفتم که ساق پام خیس شده بود و بالاخره ارش رسید بهم و گرفتم و عین بچها بغلم کرد و چندین دور چرخوندم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۴۶.۱k
۱۹ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.