جلویه دره کافی شاپ روبوسی کردیموازهم جداشدیم
جلویه دره کافی شاپ روبوسی کردیموازهم جداشدیم.
به طرفه ماشینم رفتم وبه طرفه خونه حرکت کردم ازجلودره کافی شاپ تاخونه همش توفکربود توفکرگذشته ماهان گوریل همه چی حتی خودم حتی آینده حق بابنفشه بود درسته که سخته ولی وقتی ماهان هراتفاقی که توایران اوفتاده روگذاشته رورفته یعنی منم میتونم هراتفاقی که توگذشته اوفتاده رورهاکنم قبل ازرفتن ماهان فک میکردم دیگه هیچ موقع نمیتونم آینده ایی پرازخوشبختی وخوش حالی داشته باشم ولی بارفتنش....
قبلااصن فک نمیکردم میتونه آینده ایی وجودداشته باشه آینده ایی که خودم ساختم ولی حالابه این نتیجه رسیدم شایدنشه به گذشته برگشتوتغییرش دادولی میشه مقاوم شدوآینده روعوض کرد
ماشینوتوحیاط پارک کردم دروبازکردموواردشدم مامانوفریباداشتن ناهارمیخوردن
من:سلاممممم
فریبا:سلام عزیزم خوش اومدی
مامان:سلام مامان جون برولباساتوعوض کن بیاناهار
من:چشم
مامان:چشمت بی بلا
لباساموعوض کردم وبه سالن برگشتموروصندلی نشستم برایه خودم چنتاکتلت برداشتم باگوجه وخیارشوروکاهو
مامان:خوش گذشت
من:همینطورکه داشتم برایه خودم لقمه میگرفتم اهوم عالی بودخیلی وقتم بودکه ندیده بودمش خیلی دلم براش تنگ شده بودازروزه عقدبه بعدهموندیده بودیم
مامان:ملومه خیلی دوسش داری که به چهارروزمیگی خیلی وقت
من:اهوم بابنفشه تودبیرستان آشناشدیموتودانشگاهم باهم بودیم دیگه یه دوس واسم نیس حکمه خواهروداره
مامان:خداشانس بده
من:شماکه تاجه مایی نیوشاسلطان
مامانوفریبابلندبلندخندیدن
فریبا:دخترتوچقدچای شیرینی
زبونموبراش درآوردم که هرسه زدیم زیره خنده.
میزوباکمکه فریباجمع کردم ویه قهوه الناپزدرس کردموتوفنجون ریختم وبه طرفه مامان وفریباکه جلوتی وی نشسته بودن رفتم
فریبا:دختراین خیلی خوشمزه اس
مامان:اهوم قهوه بع این خوبی تاحالانخورده بود
من:تنهاکاریه که ازدسم برمیاددیگه
فریبا:زدروصورتش اوواااا خدامرگم بده مگه غذابلدنیسی
من:نوچ فقدلازانیاکه اونم یه بارپختم همه مسموم شدن
فریبا:الهی بمیرم بعدازعروسی میخایی چیکارکنی پ
مامان:ملومه قرارنیس الناجان کاری بکنه منظورش خدمتکاربود
من:نه اتفاقابایدیادم بدیددوس دارم توخونه خودم ،خودم غذادرس کنم(تغییراول)
گوریل:الکی نیس که عاشقش شدم(خاک به سرم الان این فک میکنه من نرم شدم درسته که شدمااا ولی دوس ندارم این بفهمه)
مامان:خسته نباشی عزیزم
کناره من نشست قهوه اموازدستم کشیدومنم برایه اینکه روم نریزه مقاومت نکردم ممنون
ویه قلوپ خورد
من:باحالت چندشی که گرفته بودم خاک توسرت دهنی بود
گوریل:زن وشوهرودهنی
من:کفاثت
هرسه خندیدن
گوریل:فریباجون این چه خوشمزه اس پیشرفت چشم گیری داشتیا
فریبا:من درستش نکردم که
به طرفه ماشینم رفتم وبه طرفه خونه حرکت کردم ازجلودره کافی شاپ تاخونه همش توفکربود توفکرگذشته ماهان گوریل همه چی حتی خودم حتی آینده حق بابنفشه بود درسته که سخته ولی وقتی ماهان هراتفاقی که توایران اوفتاده روگذاشته رورفته یعنی منم میتونم هراتفاقی که توگذشته اوفتاده رورهاکنم قبل ازرفتن ماهان فک میکردم دیگه هیچ موقع نمیتونم آینده ایی پرازخوشبختی وخوش حالی داشته باشم ولی بارفتنش....
قبلااصن فک نمیکردم میتونه آینده ایی وجودداشته باشه آینده ایی که خودم ساختم ولی حالابه این نتیجه رسیدم شایدنشه به گذشته برگشتوتغییرش دادولی میشه مقاوم شدوآینده روعوض کرد
ماشینوتوحیاط پارک کردم دروبازکردموواردشدم مامانوفریباداشتن ناهارمیخوردن
من:سلاممممم
فریبا:سلام عزیزم خوش اومدی
مامان:سلام مامان جون برولباساتوعوض کن بیاناهار
من:چشم
مامان:چشمت بی بلا
لباساموعوض کردم وبه سالن برگشتموروصندلی نشستم برایه خودم چنتاکتلت برداشتم باگوجه وخیارشوروکاهو
مامان:خوش گذشت
من:همینطورکه داشتم برایه خودم لقمه میگرفتم اهوم عالی بودخیلی وقتم بودکه ندیده بودمش خیلی دلم براش تنگ شده بودازروزه عقدبه بعدهموندیده بودیم
مامان:ملومه خیلی دوسش داری که به چهارروزمیگی خیلی وقت
من:اهوم بابنفشه تودبیرستان آشناشدیموتودانشگاهم باهم بودیم دیگه یه دوس واسم نیس حکمه خواهروداره
مامان:خداشانس بده
من:شماکه تاجه مایی نیوشاسلطان
مامانوفریبابلندبلندخندیدن
فریبا:دخترتوچقدچای شیرینی
زبونموبراش درآوردم که هرسه زدیم زیره خنده.
میزوباکمکه فریباجمع کردم ویه قهوه الناپزدرس کردموتوفنجون ریختم وبه طرفه مامان وفریباکه جلوتی وی نشسته بودن رفتم
فریبا:دختراین خیلی خوشمزه اس
مامان:اهوم قهوه بع این خوبی تاحالانخورده بود
من:تنهاکاریه که ازدسم برمیاددیگه
فریبا:زدروصورتش اوواااا خدامرگم بده مگه غذابلدنیسی
من:نوچ فقدلازانیاکه اونم یه بارپختم همه مسموم شدن
فریبا:الهی بمیرم بعدازعروسی میخایی چیکارکنی پ
مامان:ملومه قرارنیس الناجان کاری بکنه منظورش خدمتکاربود
من:نه اتفاقابایدیادم بدیددوس دارم توخونه خودم ،خودم غذادرس کنم(تغییراول)
گوریل:الکی نیس که عاشقش شدم(خاک به سرم الان این فک میکنه من نرم شدم درسته که شدمااا ولی دوس ندارم این بفهمه)
مامان:خسته نباشی عزیزم
کناره من نشست قهوه اموازدستم کشیدومنم برایه اینکه روم نریزه مقاومت نکردم ممنون
ویه قلوپ خورد
من:باحالت چندشی که گرفته بودم خاک توسرت دهنی بود
گوریل:زن وشوهرودهنی
من:کفاثت
هرسه خندیدن
گوریل:فریباجون این چه خوشمزه اس پیشرفت چشم گیری داشتیا
فریبا:من درستش نکردم که
- ۲.۴k
- ۱۸ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط