غذادیگه پخته بودشروع کردیم بافری میزوچیدن خب اینم ازآخرین
غذادیگه پخته بودشروع کردیم بافری میزوچیدن خب اینم ازآخرین لیوان کسی تویه سالن نبودهمه رفته بودن اتاقاشون
من:برم صداشون کنم
وبه طرفه پله هارفتم به سمته راست پچیدموبعدازاینکه یه راهرویی که تهش اتاقه مامان اینابودروگذروندم جلودره اتاق واسادم ودرزدم
مامان:بفرمایید
دروبازکردم باباروتخت خواب بودمامانم ملوم بودتازه ازخواب پاشده چون چشماش خوابالوبود
من:واای ببخشیدازخواب بیدارتون کردم
مامان:بایه لبخندنه عزیزم قبل ازاینکه بیایی بیدارشده بودم کاری داشتی؟
من:شام حاظره
مامان:باشه الان میاییم
بایه لبخنددروبستم وبه طرفه اتاقه گوریل رفتم بدونه درزدن واردشدم
اوه شت جووووون گوریل بابالاتنه لخت وبایه شلوارکه مشکی جلویه میزه کامپیوترنشسته بودوبایه اخمه خاصی زل زده بودبه صفحه کامپیوترکه کلی نوشته داشت دهنم بازمونده بودخداهیشکی روندیدبدیدنکنه حالادیگه سیکس پکش کاملاواضح معلوم بودمنم که عاشقه سیکس پک نمیدونم چن دیقه بودکه جلودرواساده بودم وبهش زل زده بودم که چشمام خسته شدوبایه پلک زدن به خودم اومداونم که انگارمرده بوداصن متوجه نشده بودکه من وارده اتاق شدم وبهش زل زدم همون بهترنفهمیدع وگرنه ابروم میرف.
یه سرفه ساختگی کردم که بازم ازش عکس العملی ندیدم
من:اهوم
بازم همونگونه
من:اهوم اهوم
نخیرانگارواقعامرده
مـــــــرده نه وباترس به طرفش رفتم
من:هووووووووووییی
دهنموبازکردم که جیغ بکشم برگشت به سمتم
گویل:عه توکیی اومدی
من:یه ساعته اینجام کری هزاربارصدات کردم
چشمشوباانگشته تاشدش خاروندوگف داشتم کارمیکردم متوجه ات نشدم
من:باتعجب بهش نگاکردم مگه میشه آدم انقدمحوه کارشه که اون صداهارونشنوه ول کن به من چه اصن اصن من اومده بودم چی بگم انگارفکرموخوند
گوریل:کاریی داشتی
یکم فک کردم نه خیربدنه لخته این هوش ازسرم پروندکلایادم رف بازم فک کردم که یادم نیومد
من:انقدخودتوزدی به کصخولیت یادم رف
باتعجب نگام کرد
باسرم گفتم هااا
وازاتاق زدم بیرون دره وبستن هماناویادم اومدن هماناباکفه دستم زدم به پیشونیم من ازاون کصخولترم خدارحم کنه به ما
بچمونم کمترازشنگولی دونگلی چیزی نمیشه
وبازم به اتاق برگشتم که ایندفه برگشت وبهم نگاکرد
من:یادم اومد بیاشام
وبازم به طرفه دربرگشتم تاچیزی بارم نکرده برم بیرون چون چیزیم میگف نمیدونستم حوابشوبدم حق داش.
همه سرع میزنشسته بودیم دل تودلم نبودزودتربخورن ونظرشونوبگن
چن دیقه گذش ولی هیشکی هیچی نگف انگارهمه لال شده بودن بایه ایشاالله لال بمیرین که انقدبه آدم استرس میدن تودلم خودمم شروع کردم به خوردن وایییییی عالی شده عالی خیلی خوشمزه شده بودهرقاشقی که میزاشتم دهنم هزاربارقربون صدقه خودم میرفتم
ولی خب بیشترازاینکه نظره خودم مهم باشه نظره این لالامهم بودنکنه ازنظرشون بدشده باشه بعدببرنم طلاقم بدن واییی بخداآبروم میره همه میگن بخاطره غذادختره روطلاق دادن دیگه کم کم داش اشک توچشام ازفکرایه کصخولانم پرمیشدکه
بابا:روبه نیوشاخانوم یادبگیرهرچقدکه تودس پختت بده دست پخته عروسمون خوبه یکم واسادخوب چیه عالیه عالی ماشاالله وایییی کم مونده بودبال دربیارم میتونم بگم وقتی که جوابه کنکورموگرفتم انقدخوش حال نشدم
فکرع همیشه مزاحم:اون رتبه ام اخه خوش حالی داش ازرقمه شارژه موبایل بیشتربودکه کمترنبود
جوابشوندادم تالال شه
مامان:دستت دردنکنه آقابهرام نوکه آمدبه بازارکهنه شددل آزار
بابا:هیچ وقت برام کهنه نشدی
که بااین حرفش که گپیه دیالوگایه فیلم ایرانی بودزدیم زیره خنده
مامان:بارگه هایه خنده نه واقعاازشوخی بگذریم میتونم بگم بهترین فسنجونیه که تاحالاخوردم
دستاموباذوق بهم زدم وبایه لبخندوذوقی که توصدام بودگفتم راس میگید خداروشکر وای مامان کجایی که ببینی کسی که کله عمربهش سرکوف زدی الان واسه خودش یه پانصرت گوکچه شده(سرآشپزمعروف ترک)
بااین حرفم همشون زدن زیره خنده.
واساببینم این گوریل چرالال شده چیزی نمیگه ول کن بابانظره اون اصن مهم نی غذاتموم شدولی من هنومنتظره نظره این بودم درس که میگم مهم نی ولی راستش به خودم که نمیخام دروغ بگم بیشترازهمه دوس داشتم نظره اونوبدونم مامان می
گف عنتر خیلیم فسنجون دوس داره شایدخوشش نیومده ولی دوستم نداره ناراحتم کنه
خلاصه میزوجمع کردم وظرفاروتوماشین چیدم
فری:دیگه ازاین به بعدم قهوه هاروتوزحمتشومیکشی وبه طرفه بقیه که رومبلایه پذیرایی نشسته بودن رف
این فریم خوب داره ازمن کارمیکشه هااااا خستگیه کله این سالارومیخاددوروزی که من اینجام ازتنش دربیاره
نه ولی واقعاخودمم دوس داشتم نمیدونم چراکارکردن تواینجاخیلی برام شیرین بود.
قهوهرم درس کردم سینی رورومیزگذاشتمونشستم
مامان بابا:دستت دردنکنه
بایه لبخندقهوه اموبرداشتمویه قلوپ ازش خوردم
بابا:مااین ده روزه تعطیلاتو میخایم سه روزشوبانیوشابریم کیش
من:اووووووو ماشالله میگن دل بایدجوون باشه
بابا:بلندبلندخندیدوگ
من:برم صداشون کنم
وبه طرفه پله هارفتم به سمته راست پچیدموبعدازاینکه یه راهرویی که تهش اتاقه مامان اینابودروگذروندم جلودره اتاق واسادم ودرزدم
مامان:بفرمایید
دروبازکردم باباروتخت خواب بودمامانم ملوم بودتازه ازخواب پاشده چون چشماش خوابالوبود
من:واای ببخشیدازخواب بیدارتون کردم
مامان:بایه لبخندنه عزیزم قبل ازاینکه بیایی بیدارشده بودم کاری داشتی؟
من:شام حاظره
مامان:باشه الان میاییم
بایه لبخنددروبستم وبه طرفه اتاقه گوریل رفتم بدونه درزدن واردشدم
اوه شت جووووون گوریل بابالاتنه لخت وبایه شلوارکه مشکی جلویه میزه کامپیوترنشسته بودوبایه اخمه خاصی زل زده بودبه صفحه کامپیوترکه کلی نوشته داشت دهنم بازمونده بودخداهیشکی روندیدبدیدنکنه حالادیگه سیکس پکش کاملاواضح معلوم بودمنم که عاشقه سیکس پک نمیدونم چن دیقه بودکه جلودرواساده بودم وبهش زل زده بودم که چشمام خسته شدوبایه پلک زدن به خودم اومداونم که انگارمرده بوداصن متوجه نشده بودکه من وارده اتاق شدم وبهش زل زدم همون بهترنفهمیدع وگرنه ابروم میرف.
یه سرفه ساختگی کردم که بازم ازش عکس العملی ندیدم
من:اهوم
بازم همونگونه
من:اهوم اهوم
نخیرانگارواقعامرده
مـــــــرده نه وباترس به طرفش رفتم
من:هووووووووووییی
دهنموبازکردم که جیغ بکشم برگشت به سمتم
گویل:عه توکیی اومدی
من:یه ساعته اینجام کری هزاربارصدات کردم
چشمشوباانگشته تاشدش خاروندوگف داشتم کارمیکردم متوجه ات نشدم
من:باتعجب بهش نگاکردم مگه میشه آدم انقدمحوه کارشه که اون صداهارونشنوه ول کن به من چه اصن اصن من اومده بودم چی بگم انگارفکرموخوند
گوریل:کاریی داشتی
یکم فک کردم نه خیربدنه لخته این هوش ازسرم پروندکلایادم رف بازم فک کردم که یادم نیومد
من:انقدخودتوزدی به کصخولیت یادم رف
باتعجب نگام کرد
باسرم گفتم هااا
وازاتاق زدم بیرون دره وبستن هماناویادم اومدن هماناباکفه دستم زدم به پیشونیم من ازاون کصخولترم خدارحم کنه به ما
بچمونم کمترازشنگولی دونگلی چیزی نمیشه
وبازم به اتاق برگشتم که ایندفه برگشت وبهم نگاکرد
من:یادم اومد بیاشام
وبازم به طرفه دربرگشتم تاچیزی بارم نکرده برم بیرون چون چیزیم میگف نمیدونستم حوابشوبدم حق داش.
همه سرع میزنشسته بودیم دل تودلم نبودزودتربخورن ونظرشونوبگن
چن دیقه گذش ولی هیشکی هیچی نگف انگارهمه لال شده بودن بایه ایشاالله لال بمیرین که انقدبه آدم استرس میدن تودلم خودمم شروع کردم به خوردن وایییییی عالی شده عالی خیلی خوشمزه شده بودهرقاشقی که میزاشتم دهنم هزاربارقربون صدقه خودم میرفتم
ولی خب بیشترازاینکه نظره خودم مهم باشه نظره این لالامهم بودنکنه ازنظرشون بدشده باشه بعدببرنم طلاقم بدن واییی بخداآبروم میره همه میگن بخاطره غذادختره روطلاق دادن دیگه کم کم داش اشک توچشام ازفکرایه کصخولانم پرمیشدکه
بابا:روبه نیوشاخانوم یادبگیرهرچقدکه تودس پختت بده دست پخته عروسمون خوبه یکم واسادخوب چیه عالیه عالی ماشاالله وایییی کم مونده بودبال دربیارم میتونم بگم وقتی که جوابه کنکورموگرفتم انقدخوش حال نشدم
فکرع همیشه مزاحم:اون رتبه ام اخه خوش حالی داش ازرقمه شارژه موبایل بیشتربودکه کمترنبود
جوابشوندادم تالال شه
مامان:دستت دردنکنه آقابهرام نوکه آمدبه بازارکهنه شددل آزار
بابا:هیچ وقت برام کهنه نشدی
که بااین حرفش که گپیه دیالوگایه فیلم ایرانی بودزدیم زیره خنده
مامان:بارگه هایه خنده نه واقعاازشوخی بگذریم میتونم بگم بهترین فسنجونیه که تاحالاخوردم
دستاموباذوق بهم زدم وبایه لبخندوذوقی که توصدام بودگفتم راس میگید خداروشکر وای مامان کجایی که ببینی کسی که کله عمربهش سرکوف زدی الان واسه خودش یه پانصرت گوکچه شده(سرآشپزمعروف ترک)
بااین حرفم همشون زدن زیره خنده.
واساببینم این گوریل چرالال شده چیزی نمیگه ول کن بابانظره اون اصن مهم نی غذاتموم شدولی من هنومنتظره نظره این بودم درس که میگم مهم نی ولی راستش به خودم که نمیخام دروغ بگم بیشترازهمه دوس داشتم نظره اونوبدونم مامان می
گف عنتر خیلیم فسنجون دوس داره شایدخوشش نیومده ولی دوستم نداره ناراحتم کنه
خلاصه میزوجمع کردم وظرفاروتوماشین چیدم
فری:دیگه ازاین به بعدم قهوه هاروتوزحمتشومیکشی وبه طرفه بقیه که رومبلایه پذیرایی نشسته بودن رف
این فریم خوب داره ازمن کارمیکشه هااااا خستگیه کله این سالارومیخاددوروزی که من اینجام ازتنش دربیاره
نه ولی واقعاخودمم دوس داشتم نمیدونم چراکارکردن تواینجاخیلی برام شیرین بود.
قهوهرم درس کردم سینی رورومیزگذاشتمونشستم
مامان بابا:دستت دردنکنه
بایه لبخندقهوه اموبرداشتمویه قلوپ ازش خوردم
بابا:مااین ده روزه تعطیلاتو میخایم سه روزشوبانیوشابریم کیش
من:اووووووو ماشالله میگن دل بایدجوون باشه
بابا:بلندبلندخندیدوگ
- ۳.۳k
- ۲۱ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط