بازی مرگ و زندگی

( بازی مرگ و زندگی )
پارت ۴


رفتیم سراغ بازی ... صدای بلندگو اومد که داشت روش بازی رو توضیح میداد 📢
📢 : بازی به این صورته که هنگام چراغ سبز شما حرکت میکنید و هنگام چراغ قرمز بی حرکت میمونی ... وگرنه ... حذف میشی ! و پیش از تموم شدن وقت باید برین اونور زمین ...
زیاد توجه نکردم و به عروسکی که اونور بود نگاه میکردم ☁️
📢 : شروع بازی !!!
سریع دویدم و فقط به فکر بردن بودم که یکدفعه صدای تیر اومد 💥
زهر ترک شدم 😬
خاستم بچرخم که ببینم که یکی پشت سرم با صدای پایین گفت : نچرخ ... وگرنه می‌میری !
من : ب‍ ... باشه !!!
📢 : چراغ سبز 🟢
سریع دویدم ... خاستم ببینم که بهم گفت نچرخ که ...
📢 : چراغ قرمز 🔴
یخ زده بودم بدنم از ترس می‌لرزید و عرق کرده بودم 🥵
📢 : چراغ سبز 🟢
دویدم که پام پیچ خورد افتادم !
آخ ... نمیتونم تکون بخورم 😣
+ : الان کمکت میکنم ...
یکی دستم رو گرفت انداخت دور گردنش و دوید ...
📢 : چراغ قرمز 🔴
ایستاد !!!
کمی دقت کردم یه دختر با موهای خرمایی بود ...
من : ممنون🫠
+ : قابلت رو نداشت🩷
من : اگه نبودی مرده بودم 😑
+ : خیلی نمونده برسیم 🙂
📢 : چراغ سبز 🟢
دختره منو کشید و آخر رسیدیم !
....
رفتیم خوابگاه و من فقط میترسیدم و داشتم می‌لرزیم ... 😬

ادامه دارد 🩷
دیدگاه ها (۴)

( بازی مرگ و زندگی ) پارت ۵همون دختره که کمکم کرد اومد پیشم ...

( بازی مرگ و زندگی ) پارت ۶ هیونگ می : راستی ... جولیت بقیه ...

( بازی مرگ و زندگی ) پارت ۳برگشتم که دختر با موهای مشکی با ر...

( بازی مرگ و زندگی ) پارت ۲ دیوار رو رنگ کردم ... خسته شدم !...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

رمان { برادر ناتنی } پارت ۱۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط