بی تو ترک برداشته قوری چایی
دل که شکست تاب و توان داشتن چه سود
رویای برگ و بارِ گِران داشتن چه سود
دل که شکست ، مابقی عمر ، نزد خویش
شرمندگی به قیمت جان داشتن چه سود
یک لقمه نان سواره و آدم پیاده است
نام آوری چنین و چنان داشتن چه سود
هی اشک پشت اشک دلی وا نمی شود
بغضی به قدر هر دو جهان داشتن چه سود
در جنگ نابرابر احساس بی دریغ
با دست خط عقل امان داشتن چه سود
تنها سکوت مانده و زخم نبود تو ...
دیگر ، هزار سال زمان داشتن چه سود
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
رویای برگ و بارِ گِران داشتن چه سود
دل که شکست ، مابقی عمر ، نزد خویش
شرمندگی به قیمت جان داشتن چه سود
یک لقمه نان سواره و آدم پیاده است
نام آوری چنین و چنان داشتن چه سود
هی اشک پشت اشک دلی وا نمی شود
بغضی به قدر هر دو جهان داشتن چه سود
در جنگ نابرابر احساس بی دریغ
با دست خط عقل امان داشتن چه سود
تنها سکوت مانده و زخم نبود تو ...
دیگر ، هزار سال زمان داشتن چه سود
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
۲.۰k
۰۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.