گربه من
گربه من
هیونجین: دوربین مخفیه نه
ا.ت: نه متاسفانه
یونگی: متاسفم
هیونجین: من احساس میکنم زمین داره تکون میخ...( بیهوش شد)
ا.ت: هیونجین چت شد ( نگران)
یونگی: چیزی نیست از شوک بیهوش شده
ا.ت: کمکم کن ببریمش تو اتاق
یونگی: الان میام
ویو ا.ت
یونگی کمکم کرد هیونجین رو بردیم تو اتاق که یهو گوشیم زنگ خورد لونا بود
لونا: الو
ا.ت: سلام
لونا: خوبی میگم امشب میای بریم بار
ا.ت: باشه اتفاقا منم دلم می خواست برم بار
لونا : باشه پس امشب تو بار همیشگی می بینمت
ا.ت: خداحافظ
رفتم تو اتاق ببینم هیونجین چی شد که یهو دیدم دارن با یونگی تو اتاق گیم میزنن
نه به اون موقع که مثل سگ و گربه افتاده بودن به جون هم نه به الان
هیونجین : من بردممم
یونگی: این قبول نیست تو جر زنیکردی
هیونجین: دیگه به من چه
یونگی: پاشو بریم تو آشپز خونه یه چیزی بخوریم
هیونجین: بری...
هیونجین به من نگاه کرد که دهنش بسته شد یونگی هم دنباله نگاه هیونجین رو گرفت منو دید هر دوتا شون به زمین خیره شدن
ا.ت: چشمم روشن
هیونجین: گوه خوردیم
یونگی: راست میگه
ا.ت: امروزو بدون نهار موندین میفهمید
هیونجین: نهههههه
یونگی : من گشنمه
ا.ت: من نهار رو درست میکنم ولی کارت پولتون دست منه
هیونجین: نههههه
یونگی: من که اصلا کارت پول ندارن
ا.ت: پس نارنگی هات ماله منه
یونگی: گوه خوردم
ویو ا.ت
نهار رو درست کردم خوردیم یه زره گوشی دیدم رفتم سراغ اون دو تا.....
ادامه دارد.....
هیونجین: دوربین مخفیه نه
ا.ت: نه متاسفانه
یونگی: متاسفم
هیونجین: من احساس میکنم زمین داره تکون میخ...( بیهوش شد)
ا.ت: هیونجین چت شد ( نگران)
یونگی: چیزی نیست از شوک بیهوش شده
ا.ت: کمکم کن ببریمش تو اتاق
یونگی: الان میام
ویو ا.ت
یونگی کمکم کرد هیونجین رو بردیم تو اتاق که یهو گوشیم زنگ خورد لونا بود
لونا: الو
ا.ت: سلام
لونا: خوبی میگم امشب میای بریم بار
ا.ت: باشه اتفاقا منم دلم می خواست برم بار
لونا : باشه پس امشب تو بار همیشگی می بینمت
ا.ت: خداحافظ
رفتم تو اتاق ببینم هیونجین چی شد که یهو دیدم دارن با یونگی تو اتاق گیم میزنن
نه به اون موقع که مثل سگ و گربه افتاده بودن به جون هم نه به الان
هیونجین : من بردممم
یونگی: این قبول نیست تو جر زنیکردی
هیونجین: دیگه به من چه
یونگی: پاشو بریم تو آشپز خونه یه چیزی بخوریم
هیونجین: بری...
هیونجین به من نگاه کرد که دهنش بسته شد یونگی هم دنباله نگاه هیونجین رو گرفت منو دید هر دوتا شون به زمین خیره شدن
ا.ت: چشمم روشن
هیونجین: گوه خوردیم
یونگی: راست میگه
ا.ت: امروزو بدون نهار موندین میفهمید
هیونجین: نهههههه
یونگی : من گشنمه
ا.ت: من نهار رو درست میکنم ولی کارت پولتون دست منه
هیونجین: نههههه
یونگی: من که اصلا کارت پول ندارن
ا.ت: پس نارنگی هات ماله منه
یونگی: گوه خوردم
ویو ا.ت
نهار رو درست کردم خوردیم یه زره گوشی دیدم رفتم سراغ اون دو تا.....
ادامه دارد.....
۷.۴k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.