گربه من
گربه من
یونگی: الان من کجا بخوابم
ا.ت: رو مبل دیگه
یونگی: یعنی چی من کمر درد میگیرم
ا.ت : به من چه الانم میرم برات پتو و بالشت میارم
یونگی: هوففففف
ویو ا.ت
رفتم یه متکا و پتو براش بردم یه شب بخیر بهش گفتم و رفتم تو اتاق لباس خوابم رو پوشیدم مسواک زدم و رفتم خوابیدم
ویو یونگی
الان من برم تو اتاقش بغل خودش بخوابم متوجه نمیشه پس اینکار رو انجام میدم
آروم آروم رفتم و کنار خودش دراز کشیدم تو اون لباس خواب خیلی کیوت شده بود کم کم دیگه خوابم برد و سیاهی
ا.ت: با حس اینکه کسی داره زنگ خونه رو میزنه بیدار شدم دیدم یونگی بغلم کرده
مگه این تو حال نخوابیده بود؟
ا.ت: هوی گربه بیدار شو
یونگی: ( خروپف )
ا.ت: هویییییی( داد)
یونگی: چیه جنگ شده وای بدبخت شدیم
ا.ت: نه تو چرا دیشب پیش من خوابیدی
یونگی: نمیدنم
ا.ت: هوفف برم در رو باز کنم هر کی پشت در بود خشک شد
یونگی: کیه؟
ا.ت: نمیدونم فکر کنم پستچی باشه
ویو ا.ت
رفتم دو باز کردم با کسی که دیدم خشکم زد
وای بدبخت شدم اون............
ادامه دارد......
یونگی: الان من کجا بخوابم
ا.ت: رو مبل دیگه
یونگی: یعنی چی من کمر درد میگیرم
ا.ت : به من چه الانم میرم برات پتو و بالشت میارم
یونگی: هوففففف
ویو ا.ت
رفتم یه متکا و پتو براش بردم یه شب بخیر بهش گفتم و رفتم تو اتاق لباس خوابم رو پوشیدم مسواک زدم و رفتم خوابیدم
ویو یونگی
الان من برم تو اتاقش بغل خودش بخوابم متوجه نمیشه پس اینکار رو انجام میدم
آروم آروم رفتم و کنار خودش دراز کشیدم تو اون لباس خواب خیلی کیوت شده بود کم کم دیگه خوابم برد و سیاهی
ا.ت: با حس اینکه کسی داره زنگ خونه رو میزنه بیدار شدم دیدم یونگی بغلم کرده
مگه این تو حال نخوابیده بود؟
ا.ت: هوی گربه بیدار شو
یونگی: ( خروپف )
ا.ت: هویییییی( داد)
یونگی: چیه جنگ شده وای بدبخت شدیم
ا.ت: نه تو چرا دیشب پیش من خوابیدی
یونگی: نمیدنم
ا.ت: هوفف برم در رو باز کنم هر کی پشت در بود خشک شد
یونگی: کیه؟
ا.ت: نمیدونم فکر کنم پستچی باشه
ویو ا.ت
رفتم دو باز کردم با کسی که دیدم خشکم زد
وای بدبخت شدم اون............
ادامه دارد......
- ۹.۵k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط