وقتی باهم میرین دریا🌊✨p ۵
[پرش زمانی ۲ ساعت بعد_اتاق پرنیا]
ویو پرنیا💙✨
داخل اتاقم بودم با پانی و جسینا خیلی بازی کرده بودم پانی و جسینا رو بردم حموم اوردم بعد خودم رفتم حموم اومدم بیرون دیدم که پانی و جسینا خوابن وییی خدا میخوام بخورمشون خیلی کیوتن خلاصه یه کراپ مشکی که جلوش پروانه بود با رنگ سفید پوشیدم با یه شلوار لی بگ سوییشرت مشکلیم پوشیدم با کفش های ال استار مشکیم و موهام رو دورم ریختم و رفتم از اتاق بیرون که تهیونگ رو دیدم
تهیونگ:لیدی تیپ زدی کجا
پرنیا:من همیشه این ساعتا میرم دریا میخواستم بهت بگم
تهیونگ:اوو چه خوب باشه وایستا من اماده بشم بیام
پرنیا:باشه
تهیونگ رفت و بعد از ۱۰ مین دوباره اومد با یه هودی ابی و شلوار لی ابی و با کلاه لی
تهیونگ:بریم
تهیونگ دستش رو برد جلو
پرنیا:الان انتظار داری دستت رو بگیرم (خیلی هم دلت بخواد😐🔪)
تهیونگ:خودم میگیرم
تهیونگ دست پرنیا رو گرفت و محکم قفل کرد توی دست خودش
پرنیا:هی چیکار میکنی نکن
تهیونگ:بی توجه به پرنیا داشت راه میرفت تا رسیدن به ون و سوار شدن
پرنیا:دستم رو ول کن درد گرفت
تهیونگ:باشه باشه بیا
تهیونگ دست پرنیا رو ول کرد
پرنیا:ببین یه بار دیگه دستم رو بگیری دماغت رو میارم پایین (هوییی سیکدیر بابا به بچم اون جوری نگو که همین بلا رو سر خودت میارم👊🏻🤕😡🤬)
تهیونگ:خب بابا اروم باش
پرنیا:میشه بزاری برم واقعا اگه دوسم داری بزار برم
تهیونگ :واسه چی میخوای بری
پرنیا:چون من عاشقت نیستم (داره مث سگ دروغ میگه🤐)
اسکی ممنوع❌
ادامه دارد........
بچه ها بخواطر اینکه نت ندارم و ویس رو پاک کردم توی گوگل فعالیت میکنم که شاید زیادم فعالیت نکردم🙂
ویو پرنیا💙✨
داخل اتاقم بودم با پانی و جسینا خیلی بازی کرده بودم پانی و جسینا رو بردم حموم اوردم بعد خودم رفتم حموم اومدم بیرون دیدم که پانی و جسینا خوابن وییی خدا میخوام بخورمشون خیلی کیوتن خلاصه یه کراپ مشکی که جلوش پروانه بود با رنگ سفید پوشیدم با یه شلوار لی بگ سوییشرت مشکلیم پوشیدم با کفش های ال استار مشکیم و موهام رو دورم ریختم و رفتم از اتاق بیرون که تهیونگ رو دیدم
تهیونگ:لیدی تیپ زدی کجا
پرنیا:من همیشه این ساعتا میرم دریا میخواستم بهت بگم
تهیونگ:اوو چه خوب باشه وایستا من اماده بشم بیام
پرنیا:باشه
تهیونگ رفت و بعد از ۱۰ مین دوباره اومد با یه هودی ابی و شلوار لی ابی و با کلاه لی
تهیونگ:بریم
تهیونگ دستش رو برد جلو
پرنیا:الان انتظار داری دستت رو بگیرم (خیلی هم دلت بخواد😐🔪)
تهیونگ:خودم میگیرم
تهیونگ دست پرنیا رو گرفت و محکم قفل کرد توی دست خودش
پرنیا:هی چیکار میکنی نکن
تهیونگ:بی توجه به پرنیا داشت راه میرفت تا رسیدن به ون و سوار شدن
پرنیا:دستم رو ول کن درد گرفت
تهیونگ:باشه باشه بیا
تهیونگ دست پرنیا رو ول کرد
پرنیا:ببین یه بار دیگه دستم رو بگیری دماغت رو میارم پایین (هوییی سیکدیر بابا به بچم اون جوری نگو که همین بلا رو سر خودت میارم👊🏻🤕😡🤬)
تهیونگ:خب بابا اروم باش
پرنیا:میشه بزاری برم واقعا اگه دوسم داری بزار برم
تهیونگ :واسه چی میخوای بری
پرنیا:چون من عاشقت نیستم (داره مث سگ دروغ میگه🤐)
اسکی ممنوع❌
ادامه دارد........
بچه ها بخواطر اینکه نت ندارم و ویس رو پاک کردم توی گوگل فعالیت میکنم که شاید زیادم فعالیت نکردم🙂
۷.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.