در حضور خارها هم میشود

در حضور خارها هم میشود
یک یاس بود . . .
در هیاهوی مترسکها
پر از احساس بود . . .
می شود حتی
برای دیدن پروانه ها . . .
شیشه های مات یک متروکه را الماس بود . . .
دست در دست پرنده . . .
بال در بال نسیم . .
ساقه های هرز این اندیشه ها را
داس بود . . .
کاش می شد
حرفی از " ای کاش "
ها هرگز نبود . . .
هر چه بود احساس بود و
عشق بود و
یاس بود . . .!!
دیدگاه ها (۴)

داستان زیبا و چند خطیدر روستای پدریم باغ های پرتقال زیادی بو...

, دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانیلعنت به من و زندگی و عشق و جو...

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم... با دل ها...

یک نفر هست صمیمانه تو را می خواهدمثل یک عاشق دیوانه تو را می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط