فیک چرا تو

#فیک: چرا تو؟
        پارت چِهِل‌و دو☆

<یونا و رُزا سرجاشون میخ کوب میشن>
آقای هونگ: خب بچه ها قراره بریم سمت غذاهای اینجا واسه صبحونه بعدم میریم یه گشتی بزنیم
<همه راه افتادن و رفتن یه مکان برای صبحونه پیدا کردن>
یونا: اوممم من از این دامپلینگا میخوام چقد میشن آجوشی؟
"قابل نداره دخترم هر ده دامپلینگ 20 تومن"
یونا: بفرمایید اینم کارت بکشیـ..
<لِئو کارتو از مغازه دار میگیره کارت خودشو میده بهش>
بزنین1234
یونا: چرا اینکارو کردی..... پس بیا بستنی بگیریم من حساب کنم
لِئو: بعدا جبران کن
یونا: "بعداً" کـِیه؟
لِئو: بعدا دیگه حالا بهت میگم
<صبحونشونو میخورنو میگردنو میرن برای ناهار>
یونا: لِئو ببین ایندفعه دیگه من حساب میکنم*با صدای آروم*
لِئو: هنوز بعدا نشده*با صدای آروم، لبخند*
یونا: عیبابا
<3 رو از اردو میگذره>
°ساعت 4صبح روز چهارمه°
معلم: بچهه هاا پاشید، پاشید باید راه بیوفتیم
<همه دانش آموزا وسایلاشونو جمع میکننو از چادر شون میان بیرون>
آقای هونگ: خب بچه ها از اونجایییه 3 تا اوتوبوس داشتیم و الان یدونه داریم.... عوممم مجبوریم یجوری باهم سر کنیم
مرسیی که حمایت میکنین💗🥺
دیدگاه ها (۳)

#فیک: چرا تو؟         پارت چِهِل‌و سه☆ معلم: بله آقای هونگ د...

#فیک: چرا تو؟         پارت چِهِل‌و چهار☆ <لِئو میدوعه سمت یو...

#فیک: چرا تو؟         پارت چِهِل‌و یک☆ لِئو: یه سوال..... چر...

#فیک: چرا تو؟         پارت چِهِل☆ <معلم از بین شلوغی میاد پی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط