فیک چرا تو
#فیک: چرا تو؟
پارت چِهِلو یک☆
لِئو: یه سوال..... چرا اوتوبوسو چک نکردین ببینین من توش هستم یا نه
یونا: همه اینقد ترسیده بودیم مغزمون کار نمیکرد
لِئو: اومم....صحیح ولی خدایی اینقدرم مغزتون کار نمیکرد ببینین من اون توعم یا نه! حداقل یه ندایی میدادم اگه تو بودم
یونا: یااا اصن تو چرا بیرون اوتوبوس بودی؟
+باید داخل میبودم؟
_نه... خدانکنه منظورم اینه اینوقت صبح کجابودی؟
+گشنم بود خوابمم نبرد کلا رفتم هم یه هوایی بخورم هم یه چی بخرم، گشنت نیست؟
_به لطف شکمت نجات پیدا کردیا، چرا گشنمه بریم پیش خانم معلم باید ازش عذرخواهی کنی
+من که کاری نکردممم... یاا پس بیا اول یه چی بخور بعد...
_منو بهونه نکن*لبخند*
+هوففف...
<میرن پیش معلم>
معلم: سوهوو دیوونه شدی*داد و فریاد*
<لِئو/سوهو سرشو میندازه پایین>
آقای هونگ: آروم باشید....
معلم: چطور آروم باشم... آه خدا کمرم... بچه جون... من اصلا الان نمیدونم چی به تو بگم آخه...
لِئو:*تعظیم*ببخشید خانم من معذرت میخوام... قول میدم دیگه تکرار نشه
معلم: باشه... حالا برو... برو نمیخوام هیچکسو ببینم
<یونا و لِئو میرن بیرون از چادر>
رُزا: سوهو... مطمئن بودم زنده ای*گریه الکی*
لِئو: ببخشیدا ولی شنیدم داشتی دنبال یه پسر دیگع میگشتی چیشد؟
رُزا: منظورت چیه من فقط تورو دوست دارم
یونا: بیخیال اینقد زور نزن همه میدونن تو تنها کسی بودی که ریلکس بودی*پوزخند*
لِئو: خب بسه دیگه توهم برو رُزا
رُزا: من برم این عفریته باید بره
یونا: ببخشید منظورت با عفریته من بودم دماغ عملی
رُزا: چییی گفتیـ
معلم: سااااکتتتتتتت*داد زدن*
مرسیی از حمایتاتون🥺💗
پارت چِهِلو یک☆
لِئو: یه سوال..... چرا اوتوبوسو چک نکردین ببینین من توش هستم یا نه
یونا: همه اینقد ترسیده بودیم مغزمون کار نمیکرد
لِئو: اومم....صحیح ولی خدایی اینقدرم مغزتون کار نمیکرد ببینین من اون توعم یا نه! حداقل یه ندایی میدادم اگه تو بودم
یونا: یااا اصن تو چرا بیرون اوتوبوس بودی؟
+باید داخل میبودم؟
_نه... خدانکنه منظورم اینه اینوقت صبح کجابودی؟
+گشنم بود خوابمم نبرد کلا رفتم هم یه هوایی بخورم هم یه چی بخرم، گشنت نیست؟
_به لطف شکمت نجات پیدا کردیا، چرا گشنمه بریم پیش خانم معلم باید ازش عذرخواهی کنی
+من که کاری نکردممم... یاا پس بیا اول یه چی بخور بعد...
_منو بهونه نکن*لبخند*
+هوففف...
<میرن پیش معلم>
معلم: سوهوو دیوونه شدی*داد و فریاد*
<لِئو/سوهو سرشو میندازه پایین>
آقای هونگ: آروم باشید....
معلم: چطور آروم باشم... آه خدا کمرم... بچه جون... من اصلا الان نمیدونم چی به تو بگم آخه...
لِئو:*تعظیم*ببخشید خانم من معذرت میخوام... قول میدم دیگه تکرار نشه
معلم: باشه... حالا برو... برو نمیخوام هیچکسو ببینم
<یونا و لِئو میرن بیرون از چادر>
رُزا: سوهو... مطمئن بودم زنده ای*گریه الکی*
لِئو: ببخشیدا ولی شنیدم داشتی دنبال یه پسر دیگع میگشتی چیشد؟
رُزا: منظورت چیه من فقط تورو دوست دارم
یونا: بیخیال اینقد زور نزن همه میدونن تو تنها کسی بودی که ریلکس بودی*پوزخند*
لِئو: خب بسه دیگه توهم برو رُزا
رُزا: من برم این عفریته باید بره
یونا: ببخشید منظورت با عفریته من بودم دماغ عملی
رُزا: چییی گفتیـ
معلم: سااااکتتتتتتت*داد زدن*
مرسیی از حمایتاتون🥺💗
- ۳.۲k
- ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط