پارت سیزدهم
#پارت_سیزدهم
فرزاد دوست دوران خدمت ارشامه و مامان باباش کانادا زندگی میکنن
ولی اون ایران مونده و مشاور مشترک شرکت من و شرکت ارشامه
یعد از اینکه فرزاد رفت
منو آ شامم رفتیم بیمارستان
البته من نمیخواستم برم و داشتم از خستگی میمردم ولی منو برد دیگه بیشوعوره😒
درو که باز کرد رفتیم توی اتاقش که دیدم خودشو یه دختره دیگه روتختش خوابیدن و سرشون تو گوشیاشونه
دوتا دیگه رو مبل ولو انو بعدیم جلو مبل رو زمین نشسته بودو سرش تو لب تاب بود
همونیکه سرش تو لب تاب بود سرشو اورد بالا و تا آرشامو دید دستشو اورد بالا و گفت
+ههههیییی چطوریییی
ارشامم که ظاهرا میشناختش باخنده سرشو تکون دادو گفت
+خووبم😀
دختره سرشو انداخت پایین و بالب تاب کار میکرد ما اینجاییم دیگع؟🔫 😐
یکی از اونا که رو مبل ول بود گفت
+کیه ساحل
ولی هنوزم سرش تو گوشی بود با دقت اینستا رو چــک میکرد
ساحل+ارشامه
همینکه گفت ارشامه همشون سراشونو اوردن بالا و گفتن
+++++سلـــــــامـــــ😀
دیووونه خونـــس😔 😟 😐
ارشام+سلـــام عشقای خودم...بپرین بغله عموووو جیگولیااا
زدم تو سرشو گفتم
-اه بابا درس حرف بزن حالمو بهم زدی خو
۵جفت چشم متوجه حـضورم شدنو زل زدن بم
اونی که جفته هانا بود
+شوخخخرم این گولاخه کیه؟
با تعجب نگاش میکردم گولاخو با من بود؟!
که خودش ادامه داد
+چشاتو اینجوری نکن حس میکنم سگ داره...نداره ساحل...هوووی باتوام
ساحل+عـــه خو صب کن دارم نگا میکنم
+اها فک کردم غرق شدی توش
+نه هستم هنو👋 ...چرا سگ داره...سیاهم هس تازه
ارشام زد زیر خنده و گفت
+این گولاخه داداشمه...این چارتا هم عشقامن اونم که اونجاسم عشقمه
هانا+عشقمیییی❤
باتعجب همشونو نگریدم و گفتم
-اغا هرچی فک میکنم میبینم جام اینجا نیس...تو ناشین منتظرتم
واز اتاق زدم بیرون
دیوونه خونه بودخب ای بابا😐
ادامه میدم دوستان...نظر
Roman._.khoon
فرزاد دوست دوران خدمت ارشامه و مامان باباش کانادا زندگی میکنن
ولی اون ایران مونده و مشاور مشترک شرکت من و شرکت ارشامه
یعد از اینکه فرزاد رفت
منو آ شامم رفتیم بیمارستان
البته من نمیخواستم برم و داشتم از خستگی میمردم ولی منو برد دیگه بیشوعوره😒
درو که باز کرد رفتیم توی اتاقش که دیدم خودشو یه دختره دیگه روتختش خوابیدن و سرشون تو گوشیاشونه
دوتا دیگه رو مبل ولو انو بعدیم جلو مبل رو زمین نشسته بودو سرش تو لب تاب بود
همونیکه سرش تو لب تاب بود سرشو اورد بالا و تا آرشامو دید دستشو اورد بالا و گفت
+ههههیییی چطوریییی
ارشامم که ظاهرا میشناختش باخنده سرشو تکون دادو گفت
+خووبم😀
دختره سرشو انداخت پایین و بالب تاب کار میکرد ما اینجاییم دیگع؟🔫 😐
یکی از اونا که رو مبل ول بود گفت
+کیه ساحل
ولی هنوزم سرش تو گوشی بود با دقت اینستا رو چــک میکرد
ساحل+ارشامه
همینکه گفت ارشامه همشون سراشونو اوردن بالا و گفتن
+++++سلـــــــامـــــ😀
دیووونه خونـــس😔 😟 😐
ارشام+سلـــام عشقای خودم...بپرین بغله عموووو جیگولیااا
زدم تو سرشو گفتم
-اه بابا درس حرف بزن حالمو بهم زدی خو
۵جفت چشم متوجه حـضورم شدنو زل زدن بم
اونی که جفته هانا بود
+شوخخخرم این گولاخه کیه؟
با تعجب نگاش میکردم گولاخو با من بود؟!
که خودش ادامه داد
+چشاتو اینجوری نکن حس میکنم سگ داره...نداره ساحل...هوووی باتوام
ساحل+عـــه خو صب کن دارم نگا میکنم
+اها فک کردم غرق شدی توش
+نه هستم هنو👋 ...چرا سگ داره...سیاهم هس تازه
ارشام زد زیر خنده و گفت
+این گولاخه داداشمه...این چارتا هم عشقامن اونم که اونجاسم عشقمه
هانا+عشقمیییی❤
باتعجب همشونو نگریدم و گفتم
-اغا هرچی فک میکنم میبینم جام اینجا نیس...تو ناشین منتظرتم
واز اتاق زدم بیرون
دیوونه خونه بودخب ای بابا😐
ادامه میدم دوستان...نظر
Roman._.khoon
۲.۱k
۲۸ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.