منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:9
یکی زدم تو دهنش.
ات:بی شعور دلقکککک.
بلند بلند خندید که یهو با صدای نوتیف گوشیم به خودم اومدم.
دستکشامو بیرون کشیدم و گوشیو برداشتم.
یه پیام ناشناس.
+خب؟
_چی خب؟تو کی؟؟؟
بعد ۲ دیقع جواب داد.
+ادرس؟
_ببین مردک یا مثل ادم میگی کی یا میزارمت رو رد.
+بابا جونگکوکم.
ای خاک تو مخم کنن.
کلا یادم رفته بود.
_عااااام چیزه رستوران..ساعت ۸.
+خب اوکی.
بدون خداحافظی گوشیو خاموش کردم و نفس آسوده ای کشیدم.
لیا:چته؟
ات:هوف نگو. چه گیری کردم من ای خداااا.
لیا:چی شده؟
ات:الان جیمین پشتمه فردا بهت میگم
جیمین:چیو؟
ات:بیا دیدی؟
هیچی داداشی.
فقططططط
جیمین:بنال.
ات:بنال چیه؟
داری فوش میدی؟
بنال خودتی.
کثافت بنال.
خندیدو گفت:
جیمین:ینی نمیدونی بنال چیه؟
ات:من؟ندونم؟خو تیکه کلومه.
جیمین:من که میدونم میخایی بپیچونی.
ات:هوففف جیمین.
امشب ساعت هشت با یکی از همکلاسیام شام میخورم.
جیمین:غلط میکنی بشین سرجات.
ات:یااااااااا.ماماننننن بیا این الونکو ببر از رو سرم غیرتی شده واسه من.خودتم دوس دختر داری.هم نگران نباش دوستمه.
جیمین:گفتم نه.
بلند شدمو خودمو بلند کردم.
ات:ببین چشاتو در میارماااا.
جیمین:گفتم نههه.
لیا:بزار بره دیگه جیمین!
جیمین:هوف باشه.
میخاستم بگم من میگفتم تو نه میدادی بعد این گف تایید کردی؟.
ولی نه بزور اجازه داده بود.
به ساعت نگاهی انداختم.
۳:۴۳بود پس خیلی وقت داشتم.
پارت:9
یکی زدم تو دهنش.
ات:بی شعور دلقکککک.
بلند بلند خندید که یهو با صدای نوتیف گوشیم به خودم اومدم.
دستکشامو بیرون کشیدم و گوشیو برداشتم.
یه پیام ناشناس.
+خب؟
_چی خب؟تو کی؟؟؟
بعد ۲ دیقع جواب داد.
+ادرس؟
_ببین مردک یا مثل ادم میگی کی یا میزارمت رو رد.
+بابا جونگکوکم.
ای خاک تو مخم کنن.
کلا یادم رفته بود.
_عااااام چیزه رستوران..ساعت ۸.
+خب اوکی.
بدون خداحافظی گوشیو خاموش کردم و نفس آسوده ای کشیدم.
لیا:چته؟
ات:هوف نگو. چه گیری کردم من ای خداااا.
لیا:چی شده؟
ات:الان جیمین پشتمه فردا بهت میگم
جیمین:چیو؟
ات:بیا دیدی؟
هیچی داداشی.
فقططططط
جیمین:بنال.
ات:بنال چیه؟
داری فوش میدی؟
بنال خودتی.
کثافت بنال.
خندیدو گفت:
جیمین:ینی نمیدونی بنال چیه؟
ات:من؟ندونم؟خو تیکه کلومه.
جیمین:من که میدونم میخایی بپیچونی.
ات:هوففف جیمین.
امشب ساعت هشت با یکی از همکلاسیام شام میخورم.
جیمین:غلط میکنی بشین سرجات.
ات:یااااااااا.ماماننننن بیا این الونکو ببر از رو سرم غیرتی شده واسه من.خودتم دوس دختر داری.هم نگران نباش دوستمه.
جیمین:گفتم نه.
بلند شدمو خودمو بلند کردم.
ات:ببین چشاتو در میارماااا.
جیمین:گفتم نههه.
لیا:بزار بره دیگه جیمین!
جیمین:هوف باشه.
میخاستم بگم من میگفتم تو نه میدادی بعد این گف تایید کردی؟.
ولی نه بزور اجازه داده بود.
به ساعت نگاهی انداختم.
۳:۴۳بود پس خیلی وقت داشتم.
۴.۵k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.