منطقه ممنوعه عشق

#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:10

بعد درست کردن سالاد با اشتهای کامل غذامو تموم کردم و رفتم اتاقم و در کمدو باز کردم.
وبا لباسای لات و لوتم مواجه شدم.
واییی من با اینا برم بچه تشنج میکنه:/
رفتم بیرون و گفتم.
ات:ماماننننن من لباس ندارممممم.
مامان:خو برو بخر.
ات:آخه مامان جان پول دارم؟.
مامان:کارتت پره یالا برو.
ات:هوفففف.
رفتم و کارتو گوشیمو برداشتم و از خونه زدم بیرون ساعت ۵ بود.
ینی ۳ ساعت وقت داشتم.
رفتم به یه مغازه بزرگ و یه دست لباس خریدم
همون جا پوشیدم و رفتم آرایشگاه تا یه خط چشمو رژ بکشه.
بعد اتمام کارم به ساعت نگاهی انداختم.
۷:۲۴بود.
یه دست کت مشکی هم براش گرفتم برا تشکر و دستور جناب عالی.
سوار یه تاکسی شدم و آدرس رستوران دادم.
بعد ۲۰ دقیقه رسیدیم.
پولو حساب کردم.
و داخل شدم.
با چشم دنبال جناب جئون یا بهتره بگم کوه غرور گشتم ولی پیداش نکردم.
بی توجه رو یه صندلی نشستم و منتظر موندم.
با اومدن گارسون سمتم سرمو بالا گرفتم.
گارسون:چیزی میل ندارین؟
ات:فعلا که همراهم نیومده ولی منو رو میشه بدین؟
به میز اشاره کرد.
وایی چقد اسگلم من.
انقد فیلم دیدم هیچ کدوم اثر نکردههه.
لبخندی زدم و گفتم:
ات:ببخشید حواسم پرت بود.
لبخندی زدو رفت.
یکی زدم تو پیشونیم.
خدایی همه جا یه سوتی میدم.
خدا کمکم کنه..!
همینجوری با خودم ور میرفتم و توهین های نا مستقیم به خودم میکردم.که یهو با صدای آشنایی به خودم اومدم و سرم و بلند کردم.

اسلاید بعدی لباس ات برای قرار شام