خوناشامجذابمن

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻
#پارت30

با صدای تکخندش به خودم اومدم.

~آروم باش دخترجون به همه سوالات جواب میدم

ادامه داد:
~من یه الفام یک موجود مثل خوناشام ها گرگینه ها و پری ها
من داشتم از دهکده میومدم که یکم دورتر از خونم شمارو پیدا کردم و اوردم تا بهوش بیاین نترسید! من از طرف تهیونگ ارباب خوناشام ها نیومدم . شماهم جای دختر من راستی شما اینجا چیکار میکردین؟


ماجرا هارو بهش گفتیم
بنظرم که میشد بهش اعتماد کرد. اونم درمورد زندگیش و اینکه دخترش و همسرش توی جنگ کشته شد بهمون گفت


پیرمرد مهربونی بود


. سوالی ذهنمو درگیر کرده بود پس از آلفا پرسیدم.

+شما آلفا ها پیش بقیه موجودات زندگی میکنید؟


~نه دخترم! هر موجوداتی دهکده و ارباب خودشونو دارن برای مثال: دهکده پری ها که چندکیلومتر اونور تره از دهکده ما


+راستی چرا ما نزدیکای خونه شما تلپورت شدیم؟ مگه نباید به جنگل تلپورت میشدیم؟ اشکالی توی کارمون بود؟

پدرآلفا با همون لبخندش جواب داد:

~دخترم احتمالا بجای اینکه به مقدار دقیق قطره خون بریزید یا کم ریختید یا زیاد

+آخه مقدار دقیق قطره خون رو ننوشته بود کتاب
دیدگاه ها (۰)

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت314 روز گذشته و.... ما خونه آلفا هست...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت33بالاخره رسیدیم به دهکده پری هاخیلی...

خب بچه ها الان پارت خون اشام جذاب من رو میزارم اگه اشتباهی چ...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت29صدای یوری بلند شد: _ما کجاییمهمون ...

پارت : ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط