پارت ۳۵
پارت ۳۵
ددی_فاکر
شب بود و ساناکو رو کاناپه بود...
ساناکو:: اوم...بمحض انجام دادن اولین کارِت بقیشو بهت میدم
لیا:: اوکی...
ساناکو گوشیو قطع کرد و پوزخند شیطنت آمیزی زد...
ساناکو:: وقتشه نشون بدم زنا هم از بقیه میتونن قدرتمندتر باشن...
چند مین بعد کوک اومد...
کوک:: حح...موشه...
ساناکو:: بسه...دیگه بااین اسم منو صدا نزن
کوک:: دلم میخواد جندهارو اینجوری صدا بزنم😏
ساناکو:: هه... جنده منم یا تو؟!🙂
کوک:: تو این بازی هرکدوم از دیگری جندی تریم😏
بعدش کوک رفت...
ساناکو تعجب کرده بود
حس کرد کوک بوهایی برده...
ساناکو:: تو زرنگ تراز اونچکه فکر میکنیمی جئون جونگ کوک...
یوری:: هووووی ساناکو
ساناکو:: خفه شو
یوری:: چرا؟!
ساناکو:: کوک اینجاست...یادت نره اون چ موجودیه...اینجا درباره هیچی حرف زده نمیشه...
یوری:: خب اوکی میرم بخوابم...
@ ساناکو رئیس کارت داره
ساناکو:: هوم؟! بامن
یوری:: ن عمم
ساناکو:: ببندش
ساناکو رفت سمت اتاق کوک...
درو زد
کوک:: بیا
رفت داخل
دید کوک نشسته رو تخت
پیرهنش درآورد بود
و شلوار پاش بود
دیدن اون سیکس پکا و شونه و ...اصن افففف
ساناکو:: بله
کوک دستاشو باز کرد
ب نشانه اینکه بره تو بغلش...
ساناکو تردید کرد...
بعد مکث کردن رفت نشست رو پاهاش
کوک موهاشو نوازش داد و ساناکو خیلی از خداخاسته سرشو روی شونه کوک گذاشت...
کوک:: دوتامون خوب میدونیم تَه این بازی یه قربانی مهم داریم!
ساناکو:: منظورت!؟
کوک:: منو تو داخل یه تیم داریم میجنگیم...ساناکو،میخام ببینم چطور پیش میری
ساناکو:: چ حرفای چرتی
کوک ساناکو رو از تو بغلش درآورد و نشوند رو تخت
زل زد ب چشمای ثابت و خشن ساناکو
کوک:: هیچی اونطوری ک دوتامون فکر میکنم نمیشه...همیشه یادت باشه!
ساناکو:: میمونه...
کوک:: شب خوش...
ساناکو پاشد و رفت سمت در...
هوفی کشید و رفت بیرون...
از پله ها پایین اومد و رفت تو اتاقش
تو آینه ب خودش نگاه کرد...
ساناکو:: بازی واقعی کثیفمون تازه شروع!
ددی_فاکر
شب بود و ساناکو رو کاناپه بود...
ساناکو:: اوم...بمحض انجام دادن اولین کارِت بقیشو بهت میدم
لیا:: اوکی...
ساناکو گوشیو قطع کرد و پوزخند شیطنت آمیزی زد...
ساناکو:: وقتشه نشون بدم زنا هم از بقیه میتونن قدرتمندتر باشن...
چند مین بعد کوک اومد...
کوک:: حح...موشه...
ساناکو:: بسه...دیگه بااین اسم منو صدا نزن
کوک:: دلم میخواد جندهارو اینجوری صدا بزنم😏
ساناکو:: هه... جنده منم یا تو؟!🙂
کوک:: تو این بازی هرکدوم از دیگری جندی تریم😏
بعدش کوک رفت...
ساناکو تعجب کرده بود
حس کرد کوک بوهایی برده...
ساناکو:: تو زرنگ تراز اونچکه فکر میکنیمی جئون جونگ کوک...
یوری:: هووووی ساناکو
ساناکو:: خفه شو
یوری:: چرا؟!
ساناکو:: کوک اینجاست...یادت نره اون چ موجودیه...اینجا درباره هیچی حرف زده نمیشه...
یوری:: خب اوکی میرم بخوابم...
@ ساناکو رئیس کارت داره
ساناکو:: هوم؟! بامن
یوری:: ن عمم
ساناکو:: ببندش
ساناکو رفت سمت اتاق کوک...
درو زد
کوک:: بیا
رفت داخل
دید کوک نشسته رو تخت
پیرهنش درآورد بود
و شلوار پاش بود
دیدن اون سیکس پکا و شونه و ...اصن افففف
ساناکو:: بله
کوک دستاشو باز کرد
ب نشانه اینکه بره تو بغلش...
ساناکو تردید کرد...
بعد مکث کردن رفت نشست رو پاهاش
کوک موهاشو نوازش داد و ساناکو خیلی از خداخاسته سرشو روی شونه کوک گذاشت...
کوک:: دوتامون خوب میدونیم تَه این بازی یه قربانی مهم داریم!
ساناکو:: منظورت!؟
کوک:: منو تو داخل یه تیم داریم میجنگیم...ساناکو،میخام ببینم چطور پیش میری
ساناکو:: چ حرفای چرتی
کوک ساناکو رو از تو بغلش درآورد و نشوند رو تخت
زل زد ب چشمای ثابت و خشن ساناکو
کوک:: هیچی اونطوری ک دوتامون فکر میکنم نمیشه...همیشه یادت باشه!
ساناکو:: میمونه...
کوک:: شب خوش...
ساناکو پاشد و رفت سمت در...
هوفی کشید و رفت بیرون...
از پله ها پایین اومد و رفت تو اتاقش
تو آینه ب خودش نگاه کرد...
ساناکو:: بازی واقعی کثیفمون تازه شروع!
۶۱.۴k
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.