دیگر مرا توان نوشتن نیست
دیگــر مرا توان نوشتن نیست ...
اویــی که باید نیست !
دور شده همچون ماه ...ماهی که پشت ابرها خود را پوشانده و حتی لذت تماشایش نیــز برای من نیست !
گلو سرشار است از بغض هایی پنهان که هر شب میترکند و می بارند چشم هایی از غم ..
روزها پر میشوند از حسرت بودنش ...
لحظه ها لبریز می شوند از تنهایی ... شروع می شوند سردرد های بی درمان ... خیس میشود بالش بی گناه ... و پیــر می شود دختــری عاشــق
و معشوق در کنار عشقــش می خندد و میگذراند و دختــرک به فراموشی سپرده می شود ...
اینها تنها چند لحظه از زندگی دختر است و او
حسادت های دختــر بماند
حسرت های دختــر بماند
اشک های پنهانی دختر بماند
لبخنــد های زورکی دختر بماند
آرزوهای دختر اما نباید بماند یک گوشه ... باید برآورده شود برای دیگـری ... برای دیگری که قلب عشقش را تصرف کرده است
تلخ است به کامش شیرینی تعبیر رویاهایش برای دیگری ...
کنون بیشتر از همیشه تنهاست !
#ف_رحیمی
#عشق
پنجشنبه
15.11.1394
00:08
اویــی که باید نیست !
دور شده همچون ماه ...ماهی که پشت ابرها خود را پوشانده و حتی لذت تماشایش نیــز برای من نیست !
گلو سرشار است از بغض هایی پنهان که هر شب میترکند و می بارند چشم هایی از غم ..
روزها پر میشوند از حسرت بودنش ...
لحظه ها لبریز می شوند از تنهایی ... شروع می شوند سردرد های بی درمان ... خیس میشود بالش بی گناه ... و پیــر می شود دختــری عاشــق
و معشوق در کنار عشقــش می خندد و میگذراند و دختــرک به فراموشی سپرده می شود ...
اینها تنها چند لحظه از زندگی دختر است و او
حسادت های دختــر بماند
حسرت های دختــر بماند
اشک های پنهانی دختر بماند
لبخنــد های زورکی دختر بماند
آرزوهای دختر اما نباید بماند یک گوشه ... باید برآورده شود برای دیگـری ... برای دیگری که قلب عشقش را تصرف کرده است
تلخ است به کامش شیرینی تعبیر رویاهایش برای دیگری ...
کنون بیشتر از همیشه تنهاست !
#ف_رحیمی
#عشق
پنجشنبه
15.11.1394
00:08
- ۸۰۳
- ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط