p14
جیمین: ات برو حاظر شو
ات: الان
رفتم بالا لباس پوشیدم (میزارم) موهامو حالت دادمو یه مبکاپ لایت کردم رفتم پایین با بچه ها سوار ماشین شدیم نامجون چه جذاب شده بود عرررر
رسیدیم به اونجا که ادرسشو فرستاده بود
بچه ها قبل مارفتن تا تابلو نشه ولی پشت سرشون نشستن که نبیننشون بعد مارفتیم دستمو دور دست نامجون حلقه کردم
نامجون: چیکار میکنی
ات: چیه خب میخوام طبیعی باشه
رفتیم سمتشون یجوری نگام میکردن انگار چشماشون الان از حلقه در میومد
ات: چیه چرا اینجوری نگاه میکنی
جیسو: چجوری؟ بیا بشین
رفتیم پیش هم نشستیم
جیسو: خب الان باور کنم دوست پسرته؟ پسر به این حذابی میاد با تو اخه؟(پوزخند)
نامجون: بهتره دیگه اینطوری با بیبی گرل من صحبت نکنی وگرنه بد میبینی
جااان بیبی گرللللل خدایاااا منو سنگ کنننن
گاریون اومد (یه رستورانه)
همه سفارش دادیم سفارشمونو اوردن داشتیم میخوردیم نامجون نمیخورد منو نگاه میکرد
ات: عزیزم نمیخوای غذا بخوری
نامجون: با نگاه کردن به تو سیر میشم
ات: سرفه
ات: خدایا منو سنگ کنننن (ذهنس)
ولی معلوم بود جیسو داره از حسودی میمیرههه
جیسو: اگه واقعا دوست پسرته باید ببوسیش
ات: چ...
نزاشت حرفمو تموم کنم که نامجون لبمو بوسید خدایا منو اب کن
ات: دیدی راست مبگم
ات: من... میرم دستشویی
عررر لبمو بوسیید ولی قلبم تند میزنه فکر کنم واقعا دوستش دارمـ... اره من یه حسی بهش پیدا کردمو... عاشقشم
رفتم دستشوییو برگشتم
نامجون: عزیزم فکر کنم باید بریم
ات: باشه
نامجون ویو
باورم نمیشه اینکارو کردم اما... حس خوبی بود... اما فعلا حواسم باید به یچیزه دیگه باشه اون کیم جیسو بود ، خواهر سونگمین، عمو دربارش بهم گفته مطمئنما برای پیدا کردن ات یکاری میکنن چون الان یه بهونه برای بردنش دارن
ات ویو
رفتیم سوار ماشین تا کوک خواست یچیز بگه حرفشو قطع کردم
ات: یه کلمه حرف بزنی من میدونم و تو
کوک: باشه بابا
ات: منو ببر مغازه شیر کاکائو بخرم
گانگجه: هعیی باشه
رفت سمت مغازه قبل از اینکه پیاده شم گفت میرم ماشینو اووور پارک کنم گفتم باسه رفتم شیر کاکائو خریدم اومدم بیرون دنبال بچه ها میگشتم که حس کردم یکی دنبالمه سرعتمو بیشتر کردم که یدفعه یه دستمال رو دهنم حس کردم و سیاهی مطلق
ادامه دارد
فردا صبح میزارم قووول
ات: الان
رفتم بالا لباس پوشیدم (میزارم) موهامو حالت دادمو یه مبکاپ لایت کردم رفتم پایین با بچه ها سوار ماشین شدیم نامجون چه جذاب شده بود عرررر
رسیدیم به اونجا که ادرسشو فرستاده بود
بچه ها قبل مارفتن تا تابلو نشه ولی پشت سرشون نشستن که نبیننشون بعد مارفتیم دستمو دور دست نامجون حلقه کردم
نامجون: چیکار میکنی
ات: چیه خب میخوام طبیعی باشه
رفتیم سمتشون یجوری نگام میکردن انگار چشماشون الان از حلقه در میومد
ات: چیه چرا اینجوری نگاه میکنی
جیسو: چجوری؟ بیا بشین
رفتیم پیش هم نشستیم
جیسو: خب الان باور کنم دوست پسرته؟ پسر به این حذابی میاد با تو اخه؟(پوزخند)
نامجون: بهتره دیگه اینطوری با بیبی گرل من صحبت نکنی وگرنه بد میبینی
جااان بیبی گرللللل خدایاااا منو سنگ کنننن
گاریون اومد (یه رستورانه)
همه سفارش دادیم سفارشمونو اوردن داشتیم میخوردیم نامجون نمیخورد منو نگاه میکرد
ات: عزیزم نمیخوای غذا بخوری
نامجون: با نگاه کردن به تو سیر میشم
ات: سرفه
ات: خدایا منو سنگ کنننن (ذهنس)
ولی معلوم بود جیسو داره از حسودی میمیرههه
جیسو: اگه واقعا دوست پسرته باید ببوسیش
ات: چ...
نزاشت حرفمو تموم کنم که نامجون لبمو بوسید خدایا منو اب کن
ات: دیدی راست مبگم
ات: من... میرم دستشویی
عررر لبمو بوسیید ولی قلبم تند میزنه فکر کنم واقعا دوستش دارمـ... اره من یه حسی بهش پیدا کردمو... عاشقشم
رفتم دستشوییو برگشتم
نامجون: عزیزم فکر کنم باید بریم
ات: باشه
نامجون ویو
باورم نمیشه اینکارو کردم اما... حس خوبی بود... اما فعلا حواسم باید به یچیزه دیگه باشه اون کیم جیسو بود ، خواهر سونگمین، عمو دربارش بهم گفته مطمئنما برای پیدا کردن ات یکاری میکنن چون الان یه بهونه برای بردنش دارن
ات ویو
رفتیم سوار ماشین تا کوک خواست یچیز بگه حرفشو قطع کردم
ات: یه کلمه حرف بزنی من میدونم و تو
کوک: باشه بابا
ات: منو ببر مغازه شیر کاکائو بخرم
گانگجه: هعیی باشه
رفت سمت مغازه قبل از اینکه پیاده شم گفت میرم ماشینو اووور پارک کنم گفتم باسه رفتم شیر کاکائو خریدم اومدم بیرون دنبال بچه ها میگشتم که حس کردم یکی دنبالمه سرعتمو بیشتر کردم که یدفعه یه دستمال رو دهنم حس کردم و سیاهی مطلق
ادامه دارد
فردا صبح میزارم قووول
۱۹.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.