𝕡𝕒𝕣𝕥¹⁴"ات"
𝕡𝕒𝕣𝕥¹⁴"ات"
با درد شدیدی از زیر دلم از خواب بیدار شدم!
وایی نع دیشب!
ما چیکار کردیم؟
هان کجاس؟
اومدم تکون بخورم، درد داشتم!
ولی میتونستم تحمل کنم! من دردای بیشتر اینو با ته تجربه کردم!
ات تو دیگ کامل مال هان شدی! بیا و به ته فکر نکن!
صدا زدم!
+هاااااان
چیزی نشنیدم! دوباره صدا زدم!
+هاااااان
ناگهان هان درو باز کرد و گفت!
×هان یا ددی؟(با خنده)
نیشخندی زدم و گفتم
+اممم هان قشنگ تره! دیشب اصلا هانی نبودی ک میشناختم!
×ب من چ؟ تقصیر خودته ک انقد جذابی!
+صبونه چی داریم؟
×(نگاه های خیره!)"منحرف شده😂"
+اه خیل خوب بیشعور منحرف!
×بیا پایین صبونه آمادس!
+من ک نمیتونم بیام صبونه رو بیار بالا!
هان صبونه رو آورد بالا و باهم صبونه خوردیم!
ک یهویی زنگ خورد!
×من میرم ببینم کیه!
×بله؟
×آها بفرمایین
+هان کی بود؟
÷من بودمممممممم!
اومد بعلش کنه ک...
÷هه چرا رو تخت صبونه میخورین؟
+(پوزخند !)
÷وای چ کار زشتی! خجالت نمیکشین(با خنده)
*میبینم بالاخره دست به کار شدین! جشن نمیگیرین؟؟
×بسه اینقدر خجالتمون ندید!
*وا خجالت چیه؟ ببینم اینکه زن و شوهر چیز کنن عیبه؟
یهویی یاد قضیه خودم و ته افتادم! بعد اینکه فهمیده بودن با ته رابطه داشتم چقدر سرکوفت خوردم!
*فک کنم کم کم باید عروسی بگیریم تا بچه پس نیوفتاده! (شوخی)
+مگ شما بچه پس دادین؟
÷اومدیم همینو بگیم!
+ها چی؟دارم...م...ن دارم خاله
میشششششم!
÷البته هنوز آزمایش اولیه بود آزمایش نهایی نتیجه اش چند روز دیگه میاد!
+بیابغلم! قوبونش برم نینیمون!
÷خب هنوز مطمعن نشده!
×خب پس حالا شما باید جشن بگیرین!
*خب چطوره امروز ناهار بریم بیرون مهمون من! یه جشن مختصر!
+ووی من عاشق جشنم! البته قبلش بزارین ببینن میتونم راه برم یانه!
×نترس بیب خودم بقلت میکنم!
+(چشم غره)
با درد شدیدی از زیر دلم از خواب بیدار شدم!
وایی نع دیشب!
ما چیکار کردیم؟
هان کجاس؟
اومدم تکون بخورم، درد داشتم!
ولی میتونستم تحمل کنم! من دردای بیشتر اینو با ته تجربه کردم!
ات تو دیگ کامل مال هان شدی! بیا و به ته فکر نکن!
صدا زدم!
+هاااااان
چیزی نشنیدم! دوباره صدا زدم!
+هاااااان
ناگهان هان درو باز کرد و گفت!
×هان یا ددی؟(با خنده)
نیشخندی زدم و گفتم
+اممم هان قشنگ تره! دیشب اصلا هانی نبودی ک میشناختم!
×ب من چ؟ تقصیر خودته ک انقد جذابی!
+صبونه چی داریم؟
×(نگاه های خیره!)"منحرف شده😂"
+اه خیل خوب بیشعور منحرف!
×بیا پایین صبونه آمادس!
+من ک نمیتونم بیام صبونه رو بیار بالا!
هان صبونه رو آورد بالا و باهم صبونه خوردیم!
ک یهویی زنگ خورد!
×من میرم ببینم کیه!
×بله؟
×آها بفرمایین
+هان کی بود؟
÷من بودمممممممم!
اومد بعلش کنه ک...
÷هه چرا رو تخت صبونه میخورین؟
+(پوزخند !)
÷وای چ کار زشتی! خجالت نمیکشین(با خنده)
*میبینم بالاخره دست به کار شدین! جشن نمیگیرین؟؟
×بسه اینقدر خجالتمون ندید!
*وا خجالت چیه؟ ببینم اینکه زن و شوهر چیز کنن عیبه؟
یهویی یاد قضیه خودم و ته افتادم! بعد اینکه فهمیده بودن با ته رابطه داشتم چقدر سرکوفت خوردم!
*فک کنم کم کم باید عروسی بگیریم تا بچه پس نیوفتاده! (شوخی)
+مگ شما بچه پس دادین؟
÷اومدیم همینو بگیم!
+ها چی؟دارم...م...ن دارم خاله
میشششششم!
÷البته هنوز آزمایش اولیه بود آزمایش نهایی نتیجه اش چند روز دیگه میاد!
+بیابغلم! قوبونش برم نینیمون!
÷خب هنوز مطمعن نشده!
×خب پس حالا شما باید جشن بگیرین!
*خب چطوره امروز ناهار بریم بیرون مهمون من! یه جشن مختصر!
+ووی من عاشق جشنم! البته قبلش بزارین ببینن میتونم راه برم یانه!
×نترس بیب خودم بقلت میکنم!
+(چشم غره)
۹.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.