𝕡𝕒𝕣𝕥1⁶
𝕡𝕒𝕣𝕥1⁶
چشمامو باز کردم!
+من کجام؟ آخ....دلم!
&آروم باشین!
+مم چرا اینجام؟
&مثل اینکه شما توی تاکسی حالتون بهم خورده و راننده شمارو به اینجا آورده!
+من باید برم
&نه شما اجازه ندارین!
+اتفاقی افتاده؟
&نع چیزی نیس فقط باید بمونین تا جواب آزمایشتون بیاد!
"چندمین بعد"
&اووو تبریک میگم!
+من خوبم؟
&شما به تنهایی نع،شما و بچتون!
نزدیک بود قلبم بیاد تو دهنم!
+چیییی؟چرت نگین!
&حق میدم بهتون! ولی خدایی چطور توی این ۲ماه نفهمیدین؟ به هر حال مبارکه(و رفت)
+واییی یعنی چی؟ چرا چرت گفت؟ بچه؟ ولی منو هان ک فقط یه بار اونم چند روز پیش!
نععع...نکنه! ته! نع! آخه...
بی دلیل زدم زیر گریه!
(چندمین بعد) "توی خونه"
هققق....الان باید چه غلطی بکنم؟ سقطش کنم؟ برم پیش کی تا ازم امضا پدر نخواد؟
هانو چیکار کنم؟
هقق....چرا باید اینطوری بشه؟ ته هرچی میکشم از توعه! هقق
ک گوشیم زنگ خورد!
شماره ناشناس بود.
اشکامو جمع کردم و جواب دادم!
+بله
_سلام بیبی
با شنیدن صداش تمام سلولهای بدنم لرزیدن!
+دوباره تووووو (با داد)
_آروم باش بچم اذیت میشه!
+ببند دهنتو عوضی!بچه کدومه منو تو هیچ ربطی به هم نداریم!
_اه من فکر میکردم بچه مادر پدر رو به هم ربط میده! (پوزخند)
+اولا هیچ بچه ای وجود ندارا بعدم،اون اگ بچه ای باشه هیچ ربطی به تو نداره!
_هعیی ما جفتمون میدونیم ک تو بارداری و اون بچه هم مال منه! تو باید بدونی ک من بچمو میخوام و توهم هیچ غلطی نمیکنی!
البته اگ خانوادتو دوست داری!؟
+ببند دهنتو(داد)
_ببین اون فشارهایی ک به بچم وارد میکنی تقاص دارنا! تا یه ساعت دیگ میای دم در یه ماشین منتظرته!
و قطع کرد!
هققق دوباره نه! چرا دوباره همه چیز داره مثل قبل میشه؟ خودآااااا باید چیکار کنم؟
به هان بگم؟ ولییی ،،،نرم دم در؟ هقق
اونقدر اشک ریختم تا کم کم خوابم برد!
دین دین
چشامو باز کردم! رفتم و آیفون رو برداشتم،
+بله؟
&.....(هیچ صدایی نیومد! و تصویر هم معلوم نبود)
یادم اومد ک آره...تهیونگ!
خدا چیکار کنم؟ برم؟ یا بمونم؟ ولی تهش چی؟
یاد تهدیدش افتادم(اگ خانوادتو دوست داری) پس سریع لباس پوشیدم و رفتم پایین!
یه ماشین مشکی روبروم بود! و در عقب نیمه باز بود،بازش کردم ونشستم!
#فیک
چشمامو باز کردم!
+من کجام؟ آخ....دلم!
&آروم باشین!
+مم چرا اینجام؟
&مثل اینکه شما توی تاکسی حالتون بهم خورده و راننده شمارو به اینجا آورده!
+من باید برم
&نه شما اجازه ندارین!
+اتفاقی افتاده؟
&نع چیزی نیس فقط باید بمونین تا جواب آزمایشتون بیاد!
"چندمین بعد"
&اووو تبریک میگم!
+من خوبم؟
&شما به تنهایی نع،شما و بچتون!
نزدیک بود قلبم بیاد تو دهنم!
+چیییی؟چرت نگین!
&حق میدم بهتون! ولی خدایی چطور توی این ۲ماه نفهمیدین؟ به هر حال مبارکه(و رفت)
+واییی یعنی چی؟ چرا چرت گفت؟ بچه؟ ولی منو هان ک فقط یه بار اونم چند روز پیش!
نععع...نکنه! ته! نع! آخه...
بی دلیل زدم زیر گریه!
(چندمین بعد) "توی خونه"
هققق....الان باید چه غلطی بکنم؟ سقطش کنم؟ برم پیش کی تا ازم امضا پدر نخواد؟
هانو چیکار کنم؟
هقق....چرا باید اینطوری بشه؟ ته هرچی میکشم از توعه! هقق
ک گوشیم زنگ خورد!
شماره ناشناس بود.
اشکامو جمع کردم و جواب دادم!
+بله
_سلام بیبی
با شنیدن صداش تمام سلولهای بدنم لرزیدن!
+دوباره تووووو (با داد)
_آروم باش بچم اذیت میشه!
+ببند دهنتو عوضی!بچه کدومه منو تو هیچ ربطی به هم نداریم!
_اه من فکر میکردم بچه مادر پدر رو به هم ربط میده! (پوزخند)
+اولا هیچ بچه ای وجود ندارا بعدم،اون اگ بچه ای باشه هیچ ربطی به تو نداره!
_هعیی ما جفتمون میدونیم ک تو بارداری و اون بچه هم مال منه! تو باید بدونی ک من بچمو میخوام و توهم هیچ غلطی نمیکنی!
البته اگ خانوادتو دوست داری!؟
+ببند دهنتو(داد)
_ببین اون فشارهایی ک به بچم وارد میکنی تقاص دارنا! تا یه ساعت دیگ میای دم در یه ماشین منتظرته!
و قطع کرد!
هققق دوباره نه! چرا دوباره همه چیز داره مثل قبل میشه؟ خودآااااا باید چیکار کنم؟
به هان بگم؟ ولییی ،،،نرم دم در؟ هقق
اونقدر اشک ریختم تا کم کم خوابم برد!
دین دین
چشامو باز کردم! رفتم و آیفون رو برداشتم،
+بله؟
&.....(هیچ صدایی نیومد! و تصویر هم معلوم نبود)
یادم اومد ک آره...تهیونگ!
خدا چیکار کنم؟ برم؟ یا بمونم؟ ولی تهش چی؟
یاد تهدیدش افتادم(اگ خانوادتو دوست داری) پس سریع لباس پوشیدم و رفتم پایین!
یه ماشین مشکی روبروم بود! و در عقب نیمه باز بود،بازش کردم ونشستم!
#فیک
۱۲.۶k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.