اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
p²⁰
راوی:
تهیونگ گذاشت ا/ت از بغلش بیاد
ولی قبل از اینکه ا/ت از اتاق بره بیرون، تهیونگ اونو از پشت بغل میکنه و نفسای داغشون روی گردن ا/ت خالی میکنه و خالی که روی گردن ا/ت هست رو میبوسه و میگه
تهیونگ: میگن خال، جای بوسه ی معشوقه ی ادم تو زندگی قبلی بوده (اروم)
ا/ت:داری.........داری چیکار میکنی؟ دس از این کارات بردار
تهیونگ: سنگدل نباش.
ا/ت: من سنگدل نیستم.(از بغلش اومد بیرون)
راوی:
ا/ت از اتاق رفت بیرون و از پله ها رفت پایین. رفت تو اشپزخونه
و تهیونگ هم دنبالش میرفت.
ویو ا/ت:
جدیدا خیلی بهم نزدیک میشه.
راوی:
ا/ت داشت تو اشپزخونه دنبال غذا میگشت که یهو تهیونگ پرسید
تهیونگ: گرسنته؟
ا/ت:..... اوهوم.....
تهیونگ: میخای بریم رستوران چیزی بخوریم
ا/ت:..... ن...... نه
تهیونگ: اممم پس بگم خدمتکارا برات غذا درست کنن
ا/ت: لازم نیست!
گشنم نیس
راوی:
که یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد.
تهیونگ قبل از اینکه گوسی رو برداره حالش خوب بود و میخندید ولی بعد از دیدن اسمی که روی تلفن اومده بود، قیافش پوکر شد. اما اون کسی که باعث و بانی این عصبانیت شده بود، چه کسی بود؟
p²⁰
راوی:
تهیونگ گذاشت ا/ت از بغلش بیاد
ولی قبل از اینکه ا/ت از اتاق بره بیرون، تهیونگ اونو از پشت بغل میکنه و نفسای داغشون روی گردن ا/ت خالی میکنه و خالی که روی گردن ا/ت هست رو میبوسه و میگه
تهیونگ: میگن خال، جای بوسه ی معشوقه ی ادم تو زندگی قبلی بوده (اروم)
ا/ت:داری.........داری چیکار میکنی؟ دس از این کارات بردار
تهیونگ: سنگدل نباش.
ا/ت: من سنگدل نیستم.(از بغلش اومد بیرون)
راوی:
ا/ت از اتاق رفت بیرون و از پله ها رفت پایین. رفت تو اشپزخونه
و تهیونگ هم دنبالش میرفت.
ویو ا/ت:
جدیدا خیلی بهم نزدیک میشه.
راوی:
ا/ت داشت تو اشپزخونه دنبال غذا میگشت که یهو تهیونگ پرسید
تهیونگ: گرسنته؟
ا/ت:..... اوهوم.....
تهیونگ: میخای بریم رستوران چیزی بخوریم
ا/ت:..... ن...... نه
تهیونگ: اممم پس بگم خدمتکارا برات غذا درست کنن
ا/ت: لازم نیست!
گشنم نیس
راوی:
که یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد.
تهیونگ قبل از اینکه گوسی رو برداره حالش خوب بود و میخندید ولی بعد از دیدن اسمی که روی تلفن اومده بود، قیافش پوکر شد. اما اون کسی که باعث و بانی این عصبانیت شده بود، چه کسی بود؟
۲۳.۳k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.