اسم: دیدار 🍷
اسم: دیدار 🍷
p²²
ویو ا/ت:
داشتیم تو اشپزخونه حرف میزدیم که یهو گوشی اقای تهیونگ زنگ خورد و قیافش یهو پوکر شد. یعنی کی بوده که باعث این عصبانیت شده؟ بدون هیچ حرفی رفت تو اتاق کارش. گفتم ولش کن بابا چرا واسم مهم شده که یهو دادی زد که کل عمارت لرزید. حرفی که زد این بود "اون زنیکه مامان من نیس
مامان من خیلی وقته مرده. تو کشتیش."
یلحظه پیش خودم گفتم "مادر تهیونگ مرده؟" اقای تهیونگ هیچوقت حرفی از خانوادش نزده بود و منم هیچ اطلاعاتی از خانوادش نداشتم پس خیلی کنجکاو شدم که بدونم اون کسی که پشت تلفن داشت با تهیونگ صحبت میکرد، کی بود؟
که یهو اقای تهیونگ از اتاق کارش اومد بیرون. میتونستم عصبانیت رو از تو چشاش بخونم.
بدون هیچ حرفی رفت از پله ها بالا و یدفعه صدا های خیلی بلندی رو شنیدم. صدای شکستن ظرف بود.
دیدم خدمتکارا دارن با سرعت
از پله ها میرن بالا به سمت تهیونگ.
منم کنجکاو سدم و رفتم تا ببینم چه اتفاقی داره میوفته. رفتم بالا و یهو دیدم......
p²²
ویو ا/ت:
داشتیم تو اشپزخونه حرف میزدیم که یهو گوشی اقای تهیونگ زنگ خورد و قیافش یهو پوکر شد. یعنی کی بوده که باعث این عصبانیت شده؟ بدون هیچ حرفی رفت تو اتاق کارش. گفتم ولش کن بابا چرا واسم مهم شده که یهو دادی زد که کل عمارت لرزید. حرفی که زد این بود "اون زنیکه مامان من نیس
مامان من خیلی وقته مرده. تو کشتیش."
یلحظه پیش خودم گفتم "مادر تهیونگ مرده؟" اقای تهیونگ هیچوقت حرفی از خانوادش نزده بود و منم هیچ اطلاعاتی از خانوادش نداشتم پس خیلی کنجکاو شدم که بدونم اون کسی که پشت تلفن داشت با تهیونگ صحبت میکرد، کی بود؟
که یهو اقای تهیونگ از اتاق کارش اومد بیرون. میتونستم عصبانیت رو از تو چشاش بخونم.
بدون هیچ حرفی رفت از پله ها بالا و یدفعه صدا های خیلی بلندی رو شنیدم. صدای شکستن ظرف بود.
دیدم خدمتکارا دارن با سرعت
از پله ها میرن بالا به سمت تهیونگ.
منم کنجکاو سدم و رفتم تا ببینم چه اتفاقی داره میوفته. رفتم بالا و یهو دیدم......
۱۳.۸k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.