black flower(p,78)

black flower(p,78)

جونگکوک : خوبی ! هنوز حالت خوب نشده ؟

تهیونگ : انگار دارم تو تب میسوزم هیونگ .

جونگکوک : این طبیعیه تا با کسی رابطه ....

تهیونگ حرفش رو قطع کرد

باشه باشه فهمیدم .... برای همه چیز ممنونم ازت,
ببخشید مزاحمت شدم ولی اگه دوست داری میتونی
توی اتاق مهمون امشب بخوابی .

جونگکوک: ممنون ولی من باید برم اگه چیزی شد زنگ بزن .

تهیونگ سر تکون میده و خداحافظی میکنه .

و بیحال روی تخت لم میده.

ویو تهیونگ

خدایا!

هیت واقعا مضخرف و افتضاح بود این تازه شروعش بود و به مرور شدیدتر هم می شد.

چطور باید تحملش می کرد؟

تهیونگ به خودش گوشزد کرد هر اتفاقیم که افتاد، چه خودش رو از پشت ارضا کنه و چه از جلو اون گی نمی شد و به هیچ مرد آلفایی چه حالا و چه در آینده نزدیک نمی شد.

وای دارم از گرما میمیرم .
ولش کن بخوابم شاید خوب شدم‌.

بعد چند مین پلکام سنگین شد و خوابم برد

* ********

جونگ کوک برای هزارمین بار توی اون ساعت چشماش رو چرخوند.

شیومین کنارش نشسته بود و با چاپ استیکایی که تازه از دهنش در آورده بود روی قاشق برنجش، کیمچی ...
دیدگاه ها (۰)

black flower(p,79)

black flower(p,80)

black flower(p,77)

black flower(p,76)

black flower(p,243)

black flower(p,251)

black flower(p,252)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط