black flower(p,77)

black flower(p,77)

و مجبور شد به جونگکوک زنگ بزنه .

_جونگکوک(صدای لرزون )

جونگکوک: چیشده تهیونگ؟ حالت خوبه؟(نگران ، خابالو )

_ نه خوب نیستم جونگکوک من هیت شدم و لعنت بهش.

جونگکوک: چند دقیقه دیگه اونجام .
و قطع کرد .

تهیونگ : وای چه غلطی کردم؟چرا بهش زنگ زدم! من الان دیگه استریت نیستم 🧠

بعد چند دقیقه بغض تهیونگ شکست و شروع کرد به گریه کردن .

ویو تهیونگ

واقعا خیلی درد داشتم و توی افکارم غرق بودم که صدای باز شدن پنجره اومد ، اشکام رو پاک کردم و به پنجره نگاه کردم.

جونگکوک از پنجره اومده بود داخل .

تهیونگ : وای جونگکوک نزدیک نشو بوی رایحه ات داره دیوونم میکنهههه.

جونگکوک : تهیونگا لطفا ساکت باش و به حرف هایی که میزنم گوش کن ، من چندتا مسکن و دارو برات گرفتم. الان هم برو حموم و دوش آب گرم بگیر فهمیدی آب گرم .

تهیونگ: چی آب گرم من الان حموم بودم با آب سرد .

جونگکوک : وای واقعا عقل نداری تهیونگا گوگل داری محض رضای خدااا.

تهیونگ : خفه شو جونگکوک دارم میمیرم ( گریه )

جونگکوک نزدیک رفت و پسر کوچیکتر رو بغل کرد .

جونگکوک : هیشش معذرت میخوام جوجه.

تهیونگ سر تکون داد .

جونگکوک آروم پسر کوچیکتر رو به حموم هدایت کرد.

ویو جونگکوک

تهیونگ رو فرستادم حموم و رفتم پایین تا براش سوپ درست کنم چند مین طول کشید
و بالاخره تموم شد سوپ رو توی ظرف ریختم و یک لیوان دمنوش و آب و قرص هم کنارش گذاشتم
و رفتم طبقه بالا و وارد اتاق تهیونگ شدم
که تهیونگ داد و بیدادش شروع شد .

تهیونگ : هوی بیشعور اینجا تویله نیست .

جونگکوک : چته آروم باش مثل سلیطه ها داد میزنی لخت که نیستی وحشی .

تهیونگ : وای محض رضای خدا آدم باش.

جونگگوک : بیخیال سوپ رو بخور و بعد مسکن ها رو و ......

تهیونگ : مرسی

و شروع کرد به خوردن .

وقتی تموم شد پیشونی تب دارش رو به ملافه ی تخت چسبوند و ناخود آگاه ناله ای کرد.
دیدگاه ها (۸)

black flower(p,78)

black flower(p,79)

black flower(p,76)

black flower(p,75)

black flower(p,248)

black flower(p,243)

black flower(p,247)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط