بیماری ب نام عشق
پارت۲۰🍷
صورتمو چرخوندم طرفش ک بهش بگم چرا انقدر بهم نگاه میکنی ک یه دفعه نا خواسته لبام رفت رو لباش...هم من هم جونگ کوک شکه شدیم و وایستادیم ولی خب نباید وایمیستادیم چون با پرت شدیم زمین..جونگ کوک افتاد زمین و من افتادم روش و برای بار دوم بوسیدمش..سریع از روش بلند شدم
ا.ت:یااا چرا اونجوری نگام میکنی
جونگ کوک:چجوری نگات کردم..طلبکاری؟..اونی ک دوبار کیس رفت ت بودی
سریع رفتم دستمو رو دهنش گذاشتم
ا.ت:هیسسسس...مربی بفهم ب فنا میرم
جونگ کوک:خب پس حالا منم یه آتو دستم دارم
ا.ت:یاا الان وقت این حرفا نیست...اصن همش تقصیر خودته چرا مجبورم کردی سوار تردمیل شم؟
جونگ کوک:عجب نمک نشناسی هستی...خاستم کمکت کنم
ا.ت:نمیخام
از کنارش رد شدم
جونگ کوک:ب موسی دیوونه ای
(پرش زمانی ب بعد از تمرین)
مربی:تمرین برای امروز بسه خسته نباشید
همه:ممنون
رفتم وسایلمو از کمد ورداشتم ک مربی اومد
مربی:ا.ت فراموش ک نکردی امروز باید سالنو تمیز کنی
ا.ت:امروز؟
همون لحظه جونگ کوک اومد
مربی:امروز نوبت جونگ کوکه ولی ت باید تمیز کنی
ا.ت:ولی...چشم
مربی رفت و من موندمو جونگ کوک
ا.ت:خودت اینجارو تمیز میکنی
جونگ کوک:من؟....مربی ب ت گفت
ا.ت:ولی کار توعه
جونگ کوک:ولی من مریضم
ا.ت:خودتو نزن ب اون راه..ما شرط گذاشتیم ک اگ کاراتو خودت انجام ندی ب مربی میگم دوس دختر داری
جونگ کوک:اگ ت انجام ندی منم ب مربی میگم امروز ۲ بار منو بوسیدی
ا.ت:یه جوری میگی انگار از قصد بود
جونگ کوک:نبود؟
ا.ت:شیطونه میگم بزنم بکشمت بمیری
جونگ کوک:دست بزنم ک پیدا کردی
ا.ت:بیا منطقی باشیم خب...باهم تمیز میکنیم...اینجوری ن سیخ میسوزه ن کباب اوکی؟
جونگ کوک:مشکلی ندارم
شروع کردیم ب تمیز کردن
ا.ت:چرا انقدر لفتش میدی
جونگ کوک:ببخشیدا ولی من تا حالا کار نکردم
ا.ت:معلومه...امروز یاد میگیری ک کار کنی
جونگ کوک:سخت در اشتباهی اگ فک کنی من کارای سختو انجام میدم
ا.ت:اتفاقن درست فک میکنم....لنتی من خودم تنها اینجارو تمیز میکردم یه ساعت طول میکشید..الان دارم با ت تمیز میکنم ۳ ساعت طول کشیده
جونگ کوک:از خداتم باشه داری باهام وقت میگذرونی
ا.ت:خیلیییی دوست دارم ک دارم باهات وقت میگذرونم
جونگ کوک:معلومه ک دوسم داری وگرنه ۲ بار پشت سر هم دیگه نمیبوسیدیم
ا.ت:ببین همین طیو میکنم تو....
همون لحظه صدای تق تق کفش اومد...انگار دونفر داشتن نزدیک میشدن
جونگ کوک دستمو گرفت و برد سمت انباری و رفتیم داخل..درو بست و تکیه داد ب در...انبار کوچیک بود برا همین ت بغلش بودم
ا.ت:کیه؟
دستشو جلو دهنم گذاشت
جونگ کوک:هیسسس..دارن میان(اروم گفت)
.
.
.
خماری بد دردیه میدونم🗿🍃
صورتمو چرخوندم طرفش ک بهش بگم چرا انقدر بهم نگاه میکنی ک یه دفعه نا خواسته لبام رفت رو لباش...هم من هم جونگ کوک شکه شدیم و وایستادیم ولی خب نباید وایمیستادیم چون با پرت شدیم زمین..جونگ کوک افتاد زمین و من افتادم روش و برای بار دوم بوسیدمش..سریع از روش بلند شدم
ا.ت:یااا چرا اونجوری نگام میکنی
جونگ کوک:چجوری نگات کردم..طلبکاری؟..اونی ک دوبار کیس رفت ت بودی
سریع رفتم دستمو رو دهنش گذاشتم
ا.ت:هیسسسس...مربی بفهم ب فنا میرم
جونگ کوک:خب پس حالا منم یه آتو دستم دارم
ا.ت:یاا الان وقت این حرفا نیست...اصن همش تقصیر خودته چرا مجبورم کردی سوار تردمیل شم؟
جونگ کوک:عجب نمک نشناسی هستی...خاستم کمکت کنم
ا.ت:نمیخام
از کنارش رد شدم
جونگ کوک:ب موسی دیوونه ای
(پرش زمانی ب بعد از تمرین)
مربی:تمرین برای امروز بسه خسته نباشید
همه:ممنون
رفتم وسایلمو از کمد ورداشتم ک مربی اومد
مربی:ا.ت فراموش ک نکردی امروز باید سالنو تمیز کنی
ا.ت:امروز؟
همون لحظه جونگ کوک اومد
مربی:امروز نوبت جونگ کوکه ولی ت باید تمیز کنی
ا.ت:ولی...چشم
مربی رفت و من موندمو جونگ کوک
ا.ت:خودت اینجارو تمیز میکنی
جونگ کوک:من؟....مربی ب ت گفت
ا.ت:ولی کار توعه
جونگ کوک:ولی من مریضم
ا.ت:خودتو نزن ب اون راه..ما شرط گذاشتیم ک اگ کاراتو خودت انجام ندی ب مربی میگم دوس دختر داری
جونگ کوک:اگ ت انجام ندی منم ب مربی میگم امروز ۲ بار منو بوسیدی
ا.ت:یه جوری میگی انگار از قصد بود
جونگ کوک:نبود؟
ا.ت:شیطونه میگم بزنم بکشمت بمیری
جونگ کوک:دست بزنم ک پیدا کردی
ا.ت:بیا منطقی باشیم خب...باهم تمیز میکنیم...اینجوری ن سیخ میسوزه ن کباب اوکی؟
جونگ کوک:مشکلی ندارم
شروع کردیم ب تمیز کردن
ا.ت:چرا انقدر لفتش میدی
جونگ کوک:ببخشیدا ولی من تا حالا کار نکردم
ا.ت:معلومه...امروز یاد میگیری ک کار کنی
جونگ کوک:سخت در اشتباهی اگ فک کنی من کارای سختو انجام میدم
ا.ت:اتفاقن درست فک میکنم....لنتی من خودم تنها اینجارو تمیز میکردم یه ساعت طول میکشید..الان دارم با ت تمیز میکنم ۳ ساعت طول کشیده
جونگ کوک:از خداتم باشه داری باهام وقت میگذرونی
ا.ت:خیلیییی دوست دارم ک دارم باهات وقت میگذرونم
جونگ کوک:معلومه ک دوسم داری وگرنه ۲ بار پشت سر هم دیگه نمیبوسیدیم
ا.ت:ببین همین طیو میکنم تو....
همون لحظه صدای تق تق کفش اومد...انگار دونفر داشتن نزدیک میشدن
جونگ کوک دستمو گرفت و برد سمت انباری و رفتیم داخل..درو بست و تکیه داد ب در...انبار کوچیک بود برا همین ت بغلش بودم
ا.ت:کیه؟
دستشو جلو دهنم گذاشت
جونگ کوک:هیسسس..دارن میان(اروم گفت)
.
.
.
خماری بد دردیه میدونم🗿🍃
۲۴.۱k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.