بیماری ب نام عشق
پارت۱۹🍷
بدو بدو رفتم سمت سالنی ک کوک توش بود...دیدم نشستع رو صندلی و داره سرفه میکنه و ملت دورش جم شدن...یه بطری اب سریع ورداشتم و رفتم طرفش و نشستم رو پاش ک دستشو دور کمر حلقه کرد..بطری ابو باز کردم دادم دستش یه قلوپ ازش خورد و حالش یکم بهتر شد
مربی:ا.ت...چرا نشستی رو پاش؟
سریع از روی پاش بلند شدم
ا.ت:میخاستم اب بیارم پام لیز خورد افتادم روش
مربی:دیگه تکرار نشه..برید سر تمرین...جونگ کوک عزیزم توعم حالت بده میخای برو خونه
ا.ت:اره میخای برگردی؟
مربی یه چش غره ای بهم رفت
جونگ کوک: نه لازم نیس اوکیم
از جاش بلند شد و همه رفتن سر تمرینشون و منم رفتم سوار دوچرخه شدم ک جونگ کوک اومد
جونگ کوک:خسته نشدی انقد پدال زدی؟
ا.ت:تمرین میکنم ک خسته شم
جونگ کوک:خب مثلن چرا سوار تردمیل نمیشی؟...الان ک فک میکنم تا حالا سوارش نشدی
ا.ت:خوشم نمیاد
جونگ کوک:از چیش خوشت نمیاد؟
پدال نزدم
ا.ت:احساس میکنم هر لحظه ممکنه از روش بیوفتم
جونگ کوک:بیا خودم یادت بدم
ا.ت:لازم نکرده
جونگ کوک:بیا بریم لوس نشو
دستمو گرفت از دوچرخه اومدم پایین و رفتیم سمت تردمیل.. اول من رفتم روش بعد جونگ کوک پشت سرم وایستاد..یه دکمه ایو زد ک خیلی اروم تردمیل شروع ب کار کرد..همراه جونگ کوک روی تردمیل قدم میزدم...کم کم سرعتشو بیشتر کرد
جونگ کوک:دیدی ترس نداره
ا.ت:از پشت سرم نمیری کنارا
جونگ کوک:خیل خب😂
چند مینی گذشت ک توی ایینه نگاه کردم دیدن جونگ کوک قفله روم(منظورم اینه ک زول زده بهش)
صورتمو چرخوندم ک بگم چرا انقدر نگام میکنی ک یه دفعه....
.
.
.
این جدی خمار شدن داره🗿🍃
بدو بدو رفتم سمت سالنی ک کوک توش بود...دیدم نشستع رو صندلی و داره سرفه میکنه و ملت دورش جم شدن...یه بطری اب سریع ورداشتم و رفتم طرفش و نشستم رو پاش ک دستشو دور کمر حلقه کرد..بطری ابو باز کردم دادم دستش یه قلوپ ازش خورد و حالش یکم بهتر شد
مربی:ا.ت...چرا نشستی رو پاش؟
سریع از روی پاش بلند شدم
ا.ت:میخاستم اب بیارم پام لیز خورد افتادم روش
مربی:دیگه تکرار نشه..برید سر تمرین...جونگ کوک عزیزم توعم حالت بده میخای برو خونه
ا.ت:اره میخای برگردی؟
مربی یه چش غره ای بهم رفت
جونگ کوک: نه لازم نیس اوکیم
از جاش بلند شد و همه رفتن سر تمرینشون و منم رفتم سوار دوچرخه شدم ک جونگ کوک اومد
جونگ کوک:خسته نشدی انقد پدال زدی؟
ا.ت:تمرین میکنم ک خسته شم
جونگ کوک:خب مثلن چرا سوار تردمیل نمیشی؟...الان ک فک میکنم تا حالا سوارش نشدی
ا.ت:خوشم نمیاد
جونگ کوک:از چیش خوشت نمیاد؟
پدال نزدم
ا.ت:احساس میکنم هر لحظه ممکنه از روش بیوفتم
جونگ کوک:بیا خودم یادت بدم
ا.ت:لازم نکرده
جونگ کوک:بیا بریم لوس نشو
دستمو گرفت از دوچرخه اومدم پایین و رفتیم سمت تردمیل.. اول من رفتم روش بعد جونگ کوک پشت سرم وایستاد..یه دکمه ایو زد ک خیلی اروم تردمیل شروع ب کار کرد..همراه جونگ کوک روی تردمیل قدم میزدم...کم کم سرعتشو بیشتر کرد
جونگ کوک:دیدی ترس نداره
ا.ت:از پشت سرم نمیری کنارا
جونگ کوک:خیل خب😂
چند مینی گذشت ک توی ایینه نگاه کردم دیدن جونگ کوک قفله روم(منظورم اینه ک زول زده بهش)
صورتمو چرخوندم ک بگم چرا انقدر نگام میکنی ک یه دفعه....
.
.
.
این جدی خمار شدن داره🗿🍃
۲۹.۵k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.