رمان دورترین نزدیک
#پارت_۱۲۷
با چیزی ک دم دستم بود سعی در خشک کردن موهام داشتم یهویی عطسه کردم ماهور جوردی نگام کرد انگار تست اچ ای ویم مثبت در اومده
_چیه خو عطسه عادیه!
+اره ولی نه تویی که منتظر یه تغییر محیطی یهو مریض شی!
دم ی رستوران نگه داشت حسابی گرسنم شده بود شالمو درست کردم و رفتیم غذا بخوریم
اشتهام عجیب باز شده بود غذامو میخوردم ک متوجه نگاه خیره ماهور شدم بیخیال ب خوردنم ادامه دادم ماهور تمومم کرد غذاشو باز من میخوردم خندش گرفتع بود +بسه دیگه
لیوان نوشابمو خالی کردم _گرسنمه خو،تموم شد!
+بشینیم یکم؟!
_نخیر پاشو بریم کار داریم!
+چ کاری
_تو پاشو
نشستیم تو ماشین +خب؟!
_میگم مواد لازمو بگیریم کیک درست کنم!
+باشه
منتظر بودم حرکت کنه ک دیدم زل زده ب من برگشتم سمتش _چیه؟!
دستشو کشید رو لبم +کبود شده
چیزی نگفتم دستشو برداشت
+بریم بخریم وسایلارو
_اوم
یجا نگه داشتو پیادع شد وسایلو بخره منم گوشیمو در اوردم ی نگا ب خودم کردم واقن کبود شده بود گردنمم ک نگم بهتره! وحشی
با وسایل اومد +خب بریم؟!
_اره
* * * * *
یکم استراحت کردم ماهورم تو هال بود موهامو جمع کردمو بستم واسه کیک دست ب کار شدم نیم ساعت بعد ماهور اومد ی چیزی از یخچال برداره _اوم؟
+هیچی اب بخورم _باشه
چنتا تا مو اومد رو صورتم هووف اینارو چیکار کنم باحرص فوت میکردم نمیرفتن کنار دستامم کثیف بود عصبی خواستم بیخیالش شم که دست ماهور روصورتم قرارگرفت موهامو زد پشت گوشم
قبل اینکه من چیزی بگم رفت بیرون کارم که تموم شد چشمم خورد به خامه های کیک افتاد!
یکم جمع وجور کردم نشستم رو اپن و باذوق خامه میخوردم خداییش چاق میشم با این وضع!
داشتم خامه هامو میخوردم چشمم به ماهور خورد که میخ منه
خندم گرفت خو چرا اینجوری نگا میکنه
یکم خامه مالیدم ب صورتم
_میخای؟ بیا بخور!
گفتم الان بیمزه ای نثارم میکنه میگ مگ من بچم! تو همین فکرا بودم که ماهور روبروم قرار گرفت _میخای؟!
با شیطنت سرشو تکون داد گونه خامه ای مو دادم طرفش که چونه مو گرفت و صورتمو سمت خودش برگردوند متعجب نگاش کردم ک نگاه شو دوخت ب لبام دستمو انداختم دور گردنش اومد نزدیکتر منم پاهامو دورش قفل کردم مسخ شده دستشو گذاشت روی کمرم و مثلا شروع کرد ب خوردن خامه لبام رفت سمت گونه م و گردنم با خوردن زبونش ب گردنم قلقلکم میومد یجورایی ازم جدا شد انگشتمو زدم تو خامه و بردم سمت دهنم عمدا یکمش و گذاشتم رو لبم ماهورم منتظر همین بود دقیقا خامه هنوز تو دهنم بود بی معطلی لباشو چسبوند بهم با دستش کمرمو می مالید
این چرا نمی فهمید حال منو داشتم دیوونه میشدم با نفس نفس ازم جدا شد منم نفس نفس میزدم چشامو بستم پیشونیمو چسبوندم بهش
+خوشمزه بود!...
چطوره 😍
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #تکست_خاص #خاص #دخترونه #love #عشق #عاشقانه
با چیزی ک دم دستم بود سعی در خشک کردن موهام داشتم یهویی عطسه کردم ماهور جوردی نگام کرد انگار تست اچ ای ویم مثبت در اومده
_چیه خو عطسه عادیه!
+اره ولی نه تویی که منتظر یه تغییر محیطی یهو مریض شی!
دم ی رستوران نگه داشت حسابی گرسنم شده بود شالمو درست کردم و رفتیم غذا بخوریم
اشتهام عجیب باز شده بود غذامو میخوردم ک متوجه نگاه خیره ماهور شدم بیخیال ب خوردنم ادامه دادم ماهور تمومم کرد غذاشو باز من میخوردم خندش گرفتع بود +بسه دیگه
لیوان نوشابمو خالی کردم _گرسنمه خو،تموم شد!
+بشینیم یکم؟!
_نخیر پاشو بریم کار داریم!
+چ کاری
_تو پاشو
نشستیم تو ماشین +خب؟!
_میگم مواد لازمو بگیریم کیک درست کنم!
+باشه
منتظر بودم حرکت کنه ک دیدم زل زده ب من برگشتم سمتش _چیه؟!
دستشو کشید رو لبم +کبود شده
چیزی نگفتم دستشو برداشت
+بریم بخریم وسایلارو
_اوم
یجا نگه داشتو پیادع شد وسایلو بخره منم گوشیمو در اوردم ی نگا ب خودم کردم واقن کبود شده بود گردنمم ک نگم بهتره! وحشی
با وسایل اومد +خب بریم؟!
_اره
* * * * *
یکم استراحت کردم ماهورم تو هال بود موهامو جمع کردمو بستم واسه کیک دست ب کار شدم نیم ساعت بعد ماهور اومد ی چیزی از یخچال برداره _اوم؟
+هیچی اب بخورم _باشه
چنتا تا مو اومد رو صورتم هووف اینارو چیکار کنم باحرص فوت میکردم نمیرفتن کنار دستامم کثیف بود عصبی خواستم بیخیالش شم که دست ماهور روصورتم قرارگرفت موهامو زد پشت گوشم
قبل اینکه من چیزی بگم رفت بیرون کارم که تموم شد چشمم خورد به خامه های کیک افتاد!
یکم جمع وجور کردم نشستم رو اپن و باذوق خامه میخوردم خداییش چاق میشم با این وضع!
داشتم خامه هامو میخوردم چشمم به ماهور خورد که میخ منه
خندم گرفت خو چرا اینجوری نگا میکنه
یکم خامه مالیدم ب صورتم
_میخای؟ بیا بخور!
گفتم الان بیمزه ای نثارم میکنه میگ مگ من بچم! تو همین فکرا بودم که ماهور روبروم قرار گرفت _میخای؟!
با شیطنت سرشو تکون داد گونه خامه ای مو دادم طرفش که چونه مو گرفت و صورتمو سمت خودش برگردوند متعجب نگاش کردم ک نگاه شو دوخت ب لبام دستمو انداختم دور گردنش اومد نزدیکتر منم پاهامو دورش قفل کردم مسخ شده دستشو گذاشت روی کمرم و مثلا شروع کرد ب خوردن خامه لبام رفت سمت گونه م و گردنم با خوردن زبونش ب گردنم قلقلکم میومد یجورایی ازم جدا شد انگشتمو زدم تو خامه و بردم سمت دهنم عمدا یکمش و گذاشتم رو لبم ماهورم منتظر همین بود دقیقا خامه هنوز تو دهنم بود بی معطلی لباشو چسبوند بهم با دستش کمرمو می مالید
این چرا نمی فهمید حال منو داشتم دیوونه میشدم با نفس نفس ازم جدا شد منم نفس نفس میزدم چشامو بستم پیشونیمو چسبوندم بهش
+خوشمزه بود!...
چطوره 😍
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #تکست_خاص #خاص #دخترونه #love #عشق #عاشقانه
۱۰.۳k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.