رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سپنتا
#پارت_۱۲۶
ی پارت جذاب 😍💜
ماهور با خنده سرشو تکون داد
_پسرخوبی باش عکسامو خراب نکن
ماهور ازپشت بغلم کرد یه دستشو بالای قفسه سینم گداشت ی دستشم پایین تر محکم بغلم کرده بود منم دستامو گذاشتم رو دستاش هم خدش هم من خندمون گرفته بود خود خانومه باکارامون میخندید عکس بعدیم دسمو گذاشتم دو طرف صورتش اونم با ی دس بغلم کرده بود دس دیگش رو صورتم تا میخواست عکس بگیره پیشونیمو بوسید
چنتا عکس دیگن با کلی مسخره بازی گرفتیم میخواستم بگم از هرکدون دوتا باشه ماهور گفت یکی کافیه
_نمی خوایشون!؟
+نه! انتظار داری قاب کنم تو اتاقم بزارم؟
حالا ببینیم اگه ی روز دنبال همین عکسا نگشتی اگه نخواستی اونوق بیا بگو
لباسمو عوض کردم _خب کجامیریم؟
+طبیعت
پیاده شدیم یکم وسط جنگل و راه میرفتیم _اصا چقد قشنگه اینجا!
چشمم افتاد ب اب!
_حیف که من شنا بلد نیستم
+بنظرت الان وسط زمستون نیست!؟
_ولی این ساعت هوا خوبه
شالمو برداشتم
+چیکار داری میکنی!
_میخام برم تو اب!
+دیوونه نشو بیا
رفتیم یکم اونورتر _چقد خلوته
لباسشو در اورد _چیکار میکنی؟!
+میخام بت شنا یاد بدم
_اینجا؟!
+میگم نظرت چیه مایو بپوشی بریم استخر همگانی اینجام لس انجلس
لباس داشتم توماشین شلوارک و نیم تنه بنفش اصا تو اب ادم میخاد لخت باشه این نمی ذاره
اومدم این طرف پیش ماهور بدنگام میکرد
بغلم کرد بردم تو اب یهو ولم کرد جیغ زدم
_رواااانی
اولش دستو پا میزدم تو اب کم کم فمیمد چجوری خودمو رو اب نگه دارم کم کم اینطرف اونطرف میرفتم ماهور فقط نگام میکرد منم ب طرز من درآوردی مثلا شنا میکردم
یهویی از پشت بغلم کرد چسبیده بود بهم نفسم حبس شد
ابم خیلی سرد نبود ولی از کارماهور لرزیدم برم گردوند سمت خودشو دستاشو برداشت باچشای خمارخیره بود بهم منو کشید سمت خودش دستامو گذاشتم رو سینش نگاش رف سمت گردنم دستشو کشید رو گردنبد یادگاریش
سرشو خم کرد گردنمو بوسید یه میک عمیق زد ک هعی بلندی گفتم به کارش ادامه داد ، لاله ی گوشمو بوسید دستاشو دورم حلقه کرد لباشو گذاشت رو لبام دستمو فرو کردم لای موهاش با حسو ی نمه خشونت خاص خودش لبامو میخورد قصد نداشت ولم کنه سرمو اوردم عقب لبم درد گرفت نگاش جوری بود ک نتونستم نخوام باز چسبیدم بهش... عقب کشیدم یکم ب هم نگا کردیم
_چیزه میگم ...بر...بریم ناهار...!
نفس عمیقی کشید و بلندم کرد منم سرمو گذاشتم رو سینش بیرون آب گذاشتم رو زمین
رفتم سمت ماشین لباسمو بردارم دنبالم میومد _کجا؟!
+لباسام ماشینم!
_خو بردار برو
لباساشو برداشت و سری از تاسف تکون داد برام لباسو مانتومو هم پوشیدم لباسای خیسمو جمع کردم موهام هنوز خیس بود نشستم تو ماشین
ماهورم اومد +سردت نیست
_نه اب خوب بود...
#زیبا #تکست_خاص #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #عشق #love #دخترونه
ی پارت جذاب 😍💜
ماهور با خنده سرشو تکون داد
_پسرخوبی باش عکسامو خراب نکن
ماهور ازپشت بغلم کرد یه دستشو بالای قفسه سینم گداشت ی دستشم پایین تر محکم بغلم کرده بود منم دستامو گذاشتم رو دستاش هم خدش هم من خندمون گرفته بود خود خانومه باکارامون میخندید عکس بعدیم دسمو گذاشتم دو طرف صورتش اونم با ی دس بغلم کرده بود دس دیگش رو صورتم تا میخواست عکس بگیره پیشونیمو بوسید
چنتا عکس دیگن با کلی مسخره بازی گرفتیم میخواستم بگم از هرکدون دوتا باشه ماهور گفت یکی کافیه
_نمی خوایشون!؟
+نه! انتظار داری قاب کنم تو اتاقم بزارم؟
حالا ببینیم اگه ی روز دنبال همین عکسا نگشتی اگه نخواستی اونوق بیا بگو
لباسمو عوض کردم _خب کجامیریم؟
+طبیعت
پیاده شدیم یکم وسط جنگل و راه میرفتیم _اصا چقد قشنگه اینجا!
چشمم افتاد ب اب!
_حیف که من شنا بلد نیستم
+بنظرت الان وسط زمستون نیست!؟
_ولی این ساعت هوا خوبه
شالمو برداشتم
+چیکار داری میکنی!
_میخام برم تو اب!
+دیوونه نشو بیا
رفتیم یکم اونورتر _چقد خلوته
لباسشو در اورد _چیکار میکنی؟!
+میخام بت شنا یاد بدم
_اینجا؟!
+میگم نظرت چیه مایو بپوشی بریم استخر همگانی اینجام لس انجلس
لباس داشتم توماشین شلوارک و نیم تنه بنفش اصا تو اب ادم میخاد لخت باشه این نمی ذاره
اومدم این طرف پیش ماهور بدنگام میکرد
بغلم کرد بردم تو اب یهو ولم کرد جیغ زدم
_رواااانی
اولش دستو پا میزدم تو اب کم کم فمیمد چجوری خودمو رو اب نگه دارم کم کم اینطرف اونطرف میرفتم ماهور فقط نگام میکرد منم ب طرز من درآوردی مثلا شنا میکردم
یهویی از پشت بغلم کرد چسبیده بود بهم نفسم حبس شد
ابم خیلی سرد نبود ولی از کارماهور لرزیدم برم گردوند سمت خودشو دستاشو برداشت باچشای خمارخیره بود بهم منو کشید سمت خودش دستامو گذاشتم رو سینش نگاش رف سمت گردنم دستشو کشید رو گردنبد یادگاریش
سرشو خم کرد گردنمو بوسید یه میک عمیق زد ک هعی بلندی گفتم به کارش ادامه داد ، لاله ی گوشمو بوسید دستاشو دورم حلقه کرد لباشو گذاشت رو لبام دستمو فرو کردم لای موهاش با حسو ی نمه خشونت خاص خودش لبامو میخورد قصد نداشت ولم کنه سرمو اوردم عقب لبم درد گرفت نگاش جوری بود ک نتونستم نخوام باز چسبیدم بهش... عقب کشیدم یکم ب هم نگا کردیم
_چیزه میگم ...بر...بریم ناهار...!
نفس عمیقی کشید و بلندم کرد منم سرمو گذاشتم رو سینش بیرون آب گذاشتم رو زمین
رفتم سمت ماشین لباسمو بردارم دنبالم میومد _کجا؟!
+لباسام ماشینم!
_خو بردار برو
لباساشو برداشت و سری از تاسف تکون داد برام لباسو مانتومو هم پوشیدم لباسای خیسمو جمع کردم موهام هنوز خیس بود نشستم تو ماشین
ماهورم اومد +سردت نیست
_نه اب خوب بود...
#زیبا #تکست_خاص #پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #عشق #love #دخترونه
۱۱.۳k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.