رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت بهاره
#پارت_۱۲۸
ارومتر ک شدم رفتم عقب انگشتمو زدم به خامه و بردم سمتش دهنشو باز کرد انگشتمو مکید _منم میخام بخورم
با انگشتش بهم خامه داد گازش گرفتم
_اینم خوبه اما . . . کمی خامه ایش کردمو انگشت خامه ای مو کشیدم رو گردنش بالبخند نگاش کردم خواست ببوستم رفتم عقب سرمو کج کردم زبونمو کشیدم رو رد خامه رو گردنش محکمتر کمرمو گرفت میخواستم اذیتش کنم گفتم کبودش کنم ک قصد و نیت قشنگمو فهمید با صدای گرفته ش اسممو صدا زد با بی میلی رفتم عقبو بوسیدمش ی دستشو از رو کمرم برداشتو زیر چونم گذاشت بدجور داغ کرده بود هی گازم میگرفت ازهم جدا شدیم دوسداشتم تو بغلش بمونم چند مین همونجوری موندیم بعدش ولم کرد سریع جیم زدم رفتم حموم اصا نمیشد کنارش اروم نشست دوشو باز کردم...
اومدم بیرون ی تاپو شلوارک شکلاتی پوشیدم و رفتن موهامو خشک کنم نگام افتاد ب گوشین اصا خاموش بود کلا!
تا باشه از این روزایی که انقد همه چی خوب باشه همه رو یادت بره!
روزای قشنگی ک جز کسی که کنارته فکرت هیجا نره!
انقد بهت خوشبگذره حواست از همه چی پرت شه
این روزای من فقط کنار تو اینجوریه همین که هستی خیلی زیادیه خیلی خوبه برام اگه توعم نبودی . . .!
نمیخام بهش فک کنم بیخیال مهم الانه
یه رژو ریمل زدم و رفتم پایین
یه نگا به ساعت کردم یکم خوابم میومد زود بیدار شدم
یه سر به کیک ماجرا دارم زدم و خندیدم خب تاماهور بیاد آماده س اصا چایی میچسبه با کیک قهوه چیه اقا ماهور
ابو گذاشتم جوش بیاد منتظر ماهور بودم ک با لپتابش نشست رو کاناپه من انقد بدم میاد از اینهمه کار کردنش به کارشم انگاری حسودیم میشه خیلی اهمیت میده بهش
دوتا فنجون برداشتم و کیکم بریدم نشستم کنارشو سینی و گذاشتم رو میز
_حوصله ت سر نمیره
+اصلا!
با حرص بهش نگا میکردم که واقعن با تمرکز و جدیت کار میکرد خب منم رشتمو دوسدارم اما ماهور کارش زندگیشه !
یکم از کیکمو خوردم و سرمو تکیه دادم ب کاناپه و به ماهور خیره شدم نفهمیدم کی چشام بسته شد ...
ماهور
یه ساعتی ک گذشت متوجه شدم ترانه خیلی ساکته دیگه ک ازش بعیده! نگاش کردم اوه خوابت برده پس ...
همینه دیگه میگم ترانه روزه سکوت نمیگیره بلند شدم بالشو رو انداز اوردم کنارش خوابیدم و بغلش کردم
زندگیم شدی رف باورم نمیشه
کی اینجوری با من کنارمیاد اخه!؟
چرا انقد خوبی!
چشامو با ارامش بستم ...
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم که ترانه عم چشاشو باز کرد
+بله؟
دریا: ماهور نفرسادیا! تمومش نکردی
+فرستادم برات ایمیلو چک کن
دریا: خواب بودی!؟
+وای ب منشی مم باید حساب پس بدم!
دریا: فقط منشی نیستم که! رابطه فامیلی م قشنگه ، بیا صدای بچمم در اومد عمو ماهور عمو ماهور
+اون شوهرت با شماها چطور شماها زندگی میکنه جای تعجبه برام !...
#دورترین_نزدیک
#پست_جدید #تکست_خاص #زیبا #عاشقانه #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #دخترونه #عشق
ارومتر ک شدم رفتم عقب انگشتمو زدم به خامه و بردم سمتش دهنشو باز کرد انگشتمو مکید _منم میخام بخورم
با انگشتش بهم خامه داد گازش گرفتم
_اینم خوبه اما . . . کمی خامه ایش کردمو انگشت خامه ای مو کشیدم رو گردنش بالبخند نگاش کردم خواست ببوستم رفتم عقب سرمو کج کردم زبونمو کشیدم رو رد خامه رو گردنش محکمتر کمرمو گرفت میخواستم اذیتش کنم گفتم کبودش کنم ک قصد و نیت قشنگمو فهمید با صدای گرفته ش اسممو صدا زد با بی میلی رفتم عقبو بوسیدمش ی دستشو از رو کمرم برداشتو زیر چونم گذاشت بدجور داغ کرده بود هی گازم میگرفت ازهم جدا شدیم دوسداشتم تو بغلش بمونم چند مین همونجوری موندیم بعدش ولم کرد سریع جیم زدم رفتم حموم اصا نمیشد کنارش اروم نشست دوشو باز کردم...
اومدم بیرون ی تاپو شلوارک شکلاتی پوشیدم و رفتن موهامو خشک کنم نگام افتاد ب گوشین اصا خاموش بود کلا!
تا باشه از این روزایی که انقد همه چی خوب باشه همه رو یادت بره!
روزای قشنگی ک جز کسی که کنارته فکرت هیجا نره!
انقد بهت خوشبگذره حواست از همه چی پرت شه
این روزای من فقط کنار تو اینجوریه همین که هستی خیلی زیادیه خیلی خوبه برام اگه توعم نبودی . . .!
نمیخام بهش فک کنم بیخیال مهم الانه
یه رژو ریمل زدم و رفتم پایین
یه نگا به ساعت کردم یکم خوابم میومد زود بیدار شدم
یه سر به کیک ماجرا دارم زدم و خندیدم خب تاماهور بیاد آماده س اصا چایی میچسبه با کیک قهوه چیه اقا ماهور
ابو گذاشتم جوش بیاد منتظر ماهور بودم ک با لپتابش نشست رو کاناپه من انقد بدم میاد از اینهمه کار کردنش به کارشم انگاری حسودیم میشه خیلی اهمیت میده بهش
دوتا فنجون برداشتم و کیکم بریدم نشستم کنارشو سینی و گذاشتم رو میز
_حوصله ت سر نمیره
+اصلا!
با حرص بهش نگا میکردم که واقعن با تمرکز و جدیت کار میکرد خب منم رشتمو دوسدارم اما ماهور کارش زندگیشه !
یکم از کیکمو خوردم و سرمو تکیه دادم ب کاناپه و به ماهور خیره شدم نفهمیدم کی چشام بسته شد ...
ماهور
یه ساعتی ک گذشت متوجه شدم ترانه خیلی ساکته دیگه ک ازش بعیده! نگاش کردم اوه خوابت برده پس ...
همینه دیگه میگم ترانه روزه سکوت نمیگیره بلند شدم بالشو رو انداز اوردم کنارش خوابیدم و بغلش کردم
زندگیم شدی رف باورم نمیشه
کی اینجوری با من کنارمیاد اخه!؟
چرا انقد خوبی!
چشامو با ارامش بستم ...
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم که ترانه عم چشاشو باز کرد
+بله؟
دریا: ماهور نفرسادیا! تمومش نکردی
+فرستادم برات ایمیلو چک کن
دریا: خواب بودی!؟
+وای ب منشی مم باید حساب پس بدم!
دریا: فقط منشی نیستم که! رابطه فامیلی م قشنگه ، بیا صدای بچمم در اومد عمو ماهور عمو ماهور
+اون شوهرت با شماها چطور شماها زندگی میکنه جای تعجبه برام !...
#دورترین_نزدیک
#پست_جدید #تکست_خاص #زیبا #عاشقانه #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #دخترونه #عشق
۱۳.۳k
۲۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.