در دستان اش

در دستان اش
سلاحی سفید داشت
و در کوله بارش شرافت!
بی نیاز از گلوله و فشنگ بود
شلیک نمی کرد
اما
می کُشت
هر آنکس را که
می‌دید و می اندیشید...

#معین_معین_زاده
دیدگاه ها (۴۴)

- نه از مسجد فتوحی شد نه از میخانه امدادی ..به هر جانب که رف...

رفتم جلو گفتم :«ببخشید خانوم آتیش داری ..؟» هول شد گفت :«واس...

خاطرات بهمن پنجاه و هفت تکرارشدروزهایی که دلم دربند آن دلدار...

خبر مرگم را که شنیدیگریه نکن...موهایت را کوتاه کنرژ قرمز بزن...

مواظب باش...!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط