tough love part71 🗝️🪦⛓️🫦
tough love part71 🗝️🪦⛓️🫦
از زبان نویسنده
تهیونگ که دیگه راه برگشتی نداشت نمی دونست کجا بره و چیکار کنه پریشون برگشت و رفت
کارول: تهیونگ...(کارول تا برگشت چیزی بگه دید که دیگه تهیونگی نیست نتونست جلوی اشکاشو بگیره و بی سرو صدا اشک ریخت و گریه کرد
دو سال بعد از این ماجراها
تهیونگ تو این دو سال همش به فکر کارول بود اما نمی تونست برگرده که یه روز همه چی تغییر کرد
روزی که نمایشگاه گالری داشت چون دیگه علاقه ای به مافیا بودن نداشت فقط نقاشی می کشید که طرفداران زیادی پیدا کرد
تهیونگ که مسئول نمایشگاه بود از این طرف به اون طرف می رفت تا بازدید کنندگان رو راهنمایی کنه که از دور کارول رو دید که پشتش بهش بود
کارول چرا برگشته؟ چرا اومده اینجا؟
آروم سمتش قدم برداشت تا بالاخره تو دید مارپل قرار گرفت
تهیونگ که بعد از دو سال کارول رو میدید با لبخند بهش نگاه می کرد اما کارول فقط به تابلویی خیره بود که قبلاً تهیونگ عکسشو طراحی کرده بود
کارول: هنرمند این تابلو رو میشناختم
تهیونگ: این تابلو صاحب داره خانوم
... اما دیگه بعید بدونم برای صاحبش ارزش داشته باشه
کارول بعد از چند ثانیه رفت اما تهیونگ نمی خواست کارول رو از دست بده باید حتماً پیش جونگ کوک میرفت و ازش مشاوره می گرفت که چطوری عشق سابقو برگردونه
تهیونگ رفت دنبال مارپل تا بتونه برش گردونه
تهیونگ: کارول... کارول صبر کن
تهیونگ با تمام سرعت خودشو به کارول رسوند تا مانع رفتنش شه
تهیونگ: لطفاً برگرد...
کارول: درباره ی چی حرف میزنی؟
تهیونگ: کارول من واقعاً دوست دارم
کارول: تو واقعا یه تختت کمه
تهیونگ: به خدا از وقتی که تو رو دیدم اینجوری شدم
بعد از ات دیگه فقط تو برام باقی موندی
کارول: فقط من... هه...(خنده عصبی) یعنی اول خواهرم بود بعد من(از کنارش رد شد تا بره)
تهیونگ:بابا کارول چند دیقه صبر کن بزار حرفمو بزنم...
لطفاً نرو دیگه...عههه من که مثل جونگ کوک نیستم که چطوری نازتو بکشم اما اگه تو بخوای برای برگشتنت هرکاری میکنم
کارول توقف کرد و با لبخند برگشت سمتش...
کارول:فقط خودت باش (تهیونگ اون لحظه نفهمید منظور کارول چی بود)
فقط و فقط خودت باش (این یعنی چراغ سبز)
کارول و تهیونگ قدم برداشتن که بهم برسن هردوشون از این مسخره بازیا خندشون گرفته بود که یدفه صدای دست زدن از پشت سرشون اومد وقتی برگشتن دیدن ات که الان بچه های چهارم جونگ کوک رو باردار بود و جونگ کوک با سه قلو هاشون که تو کالسکه بودن و مامان ات و مامان بزرگ جونگ کوک و میویس و اریکا داشتن بهشون تبریک میگفتن مواجه شدن
کارول و تهیونگ هم باهم ازدواج کردن
اینم آخرین پارت از فیک(کوک)tough love
نظرتونو درباره فیک بگین درباره احساساتون در هر لحظه از این فیک
فیک بعدی از کی باشه تهیونگ یا جونگ کوک؟
از زبان نویسنده
تهیونگ که دیگه راه برگشتی نداشت نمی دونست کجا بره و چیکار کنه پریشون برگشت و رفت
کارول: تهیونگ...(کارول تا برگشت چیزی بگه دید که دیگه تهیونگی نیست نتونست جلوی اشکاشو بگیره و بی سرو صدا اشک ریخت و گریه کرد
دو سال بعد از این ماجراها
تهیونگ تو این دو سال همش به فکر کارول بود اما نمی تونست برگرده که یه روز همه چی تغییر کرد
روزی که نمایشگاه گالری داشت چون دیگه علاقه ای به مافیا بودن نداشت فقط نقاشی می کشید که طرفداران زیادی پیدا کرد
تهیونگ که مسئول نمایشگاه بود از این طرف به اون طرف می رفت تا بازدید کنندگان رو راهنمایی کنه که از دور کارول رو دید که پشتش بهش بود
کارول چرا برگشته؟ چرا اومده اینجا؟
آروم سمتش قدم برداشت تا بالاخره تو دید مارپل قرار گرفت
تهیونگ که بعد از دو سال کارول رو میدید با لبخند بهش نگاه می کرد اما کارول فقط به تابلویی خیره بود که قبلاً تهیونگ عکسشو طراحی کرده بود
کارول: هنرمند این تابلو رو میشناختم
تهیونگ: این تابلو صاحب داره خانوم
... اما دیگه بعید بدونم برای صاحبش ارزش داشته باشه
کارول بعد از چند ثانیه رفت اما تهیونگ نمی خواست کارول رو از دست بده باید حتماً پیش جونگ کوک میرفت و ازش مشاوره می گرفت که چطوری عشق سابقو برگردونه
تهیونگ رفت دنبال مارپل تا بتونه برش گردونه
تهیونگ: کارول... کارول صبر کن
تهیونگ با تمام سرعت خودشو به کارول رسوند تا مانع رفتنش شه
تهیونگ: لطفاً برگرد...
کارول: درباره ی چی حرف میزنی؟
تهیونگ: کارول من واقعاً دوست دارم
کارول: تو واقعا یه تختت کمه
تهیونگ: به خدا از وقتی که تو رو دیدم اینجوری شدم
بعد از ات دیگه فقط تو برام باقی موندی
کارول: فقط من... هه...(خنده عصبی) یعنی اول خواهرم بود بعد من(از کنارش رد شد تا بره)
تهیونگ:بابا کارول چند دیقه صبر کن بزار حرفمو بزنم...
لطفاً نرو دیگه...عههه من که مثل جونگ کوک نیستم که چطوری نازتو بکشم اما اگه تو بخوای برای برگشتنت هرکاری میکنم
کارول توقف کرد و با لبخند برگشت سمتش...
کارول:فقط خودت باش (تهیونگ اون لحظه نفهمید منظور کارول چی بود)
فقط و فقط خودت باش (این یعنی چراغ سبز)
کارول و تهیونگ قدم برداشتن که بهم برسن هردوشون از این مسخره بازیا خندشون گرفته بود که یدفه صدای دست زدن از پشت سرشون اومد وقتی برگشتن دیدن ات که الان بچه های چهارم جونگ کوک رو باردار بود و جونگ کوک با سه قلو هاشون که تو کالسکه بودن و مامان ات و مامان بزرگ جونگ کوک و میویس و اریکا داشتن بهشون تبریک میگفتن مواجه شدن
کارول و تهیونگ هم باهم ازدواج کردن
اینم آخرین پارت از فیک(کوک)tough love
نظرتونو درباره فیک بگین درباره احساساتون در هر لحظه از این فیک
فیک بعدی از کی باشه تهیونگ یا جونگ کوک؟
۱۰۲.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.