رمان دورترین نزدیک
#پارت_۷۶
+همه بازیا رو بخاطر اینراه انداختی؟!
_نمیفمم !
نگام به پوزخند مسخره رها افتاد! مطمئنم هر اتیشی هست زیر سر خودشه!
ماهور سرم داد زد
+فقط گمشو برو بیرون!!
قطره اشکی ازچشمم چکید که سامی طاقت نیاورد و اومدجلو ماهوروایساد
سامان: بسه! خفه میشی ماهور یا خودم ببندم دهنتو؟!
+سامان گفتم دخالت نکن!
سامان:ببینم رها مدررک! مدرک واسه اثبات حرفات!
پس زیرسره اینه!
ملیسا بلندشد: بسه!تمومش کنید گند زدید به تولدم اینی که دارید هی میتوپید بهش ازجونم برام عزیز تره ماهوراون اتاق دوربین داره! بجای اینکه چش بسته حرفارهارو باور کنی برو چک کن!
بااعتماد ب نفس گفتم
_ جناب مهندس حداقل اتهاممو بهم نمیگید!؟
ماهور دودل به ملیسانگا میکرد
رها:چی میخوای باشه!؟ تو یه هَوَل دزد بیشتر نیستی!! یه دخترخراب که خوب بلدی همه رو روانگشت بچرخونی! همه ایت جمعو! قبل ازاینکه چیزی بگم سیلی سامان رهاروخفه کرد!
رهابه داداشس نگا کرد.
رامین:هیچی نگو رها! دیگه زیاده رویه!
رها: توعم گول ظاهرشو خوردی!؟این جذابیت این لوندیش دل تورم برد؟!
گویا همه تون بدجور دلتون گیرشه!
رامین:بس کن کافیه دیگع! من یکی چیزی ندیدم که بخابم طرفداری تو رو بکنم! اره ترانه خیلی ایده اله! امادلیل نمیشه اگ بد بودهمه چشم می بستن رو همه چی!!
ملیس لپتاپ ب دست اومدپیشم!
رهاو بقیه داشتن بحث میکردن
رها پولارو گذاشت تو کیف من!
بابغض به صفحه خیره بودم
ملیس: بابت حرفای ماهور معذرت میخام! اون خیلی رهارو قبولش داره.
لپتاپوازش گرفتم و رفتم سمتشون فیلمو پلی کردم
_هیچوقت عوض نمیشی! یادته گفتم مث یه قهوه تلخ میمونی که کسی ازش انتظار فال شیرین نداره؟! هنوزم رو حرفم هستم! متاسفم برات.
ماهور
دستمو بردم لای موهام! چرا رهااین بازیو راه انداخت!!
رها: ببین من
دستمو به علامت سکوت بالابردم داد زدم +اصلا!! اصلااااا نمیخام توضیحی بشنوم.
هووف پسراین چه کاری بود!
رها تو دیگه چرا! رفتم تو اتاقم پیرهنمو درآوردم رفتم صورتمو بشورم که چشمم جای رژ اندک روی گردنم افتاد!
صورتمو شستم و خودمو انداختم روتخت تازه چشام گرم شده بود که حس کردم یکی رو تخت کنارمه چشامو که باز کردم با رهارو ب رو شدم!
+رهادهن منو وا نکن!
اروم خودشوبهم نزدیک کرد وخم شد سمتم : معذرت میخام
+رها ب... لباشو چسبوند بهم هیچ واکنشی نشون ندادم و پسش زدم
رفت سمت گردنم و بوسه های منظور دارش...
رها: نمیشه با ی شب خوب فراموشش کرد!؟
هلش دادم عقب
+معلومه تو چته!؟ تو واقعا خجالت نمیکشی!هرچی هیچی نمیگم چون برام عزیزی گه میزنی به همه چی! الان اونی که اون پایینه داداشته و مث داداشمه
بعد تو اومدی به من پیشنهاد رابطه میدی!!!؟...
#دورترین_نزدیک
پارت چطور بود؟!😉
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تکست_خاص #تکست_ناب #عشق #عاشقانه #تنهایی
+همه بازیا رو بخاطر اینراه انداختی؟!
_نمیفمم !
نگام به پوزخند مسخره رها افتاد! مطمئنم هر اتیشی هست زیر سر خودشه!
ماهور سرم داد زد
+فقط گمشو برو بیرون!!
قطره اشکی ازچشمم چکید که سامی طاقت نیاورد و اومدجلو ماهوروایساد
سامان: بسه! خفه میشی ماهور یا خودم ببندم دهنتو؟!
+سامان گفتم دخالت نکن!
سامان:ببینم رها مدررک! مدرک واسه اثبات حرفات!
پس زیرسره اینه!
ملیسا بلندشد: بسه!تمومش کنید گند زدید به تولدم اینی که دارید هی میتوپید بهش ازجونم برام عزیز تره ماهوراون اتاق دوربین داره! بجای اینکه چش بسته حرفارهارو باور کنی برو چک کن!
بااعتماد ب نفس گفتم
_ جناب مهندس حداقل اتهاممو بهم نمیگید!؟
ماهور دودل به ملیسانگا میکرد
رها:چی میخوای باشه!؟ تو یه هَوَل دزد بیشتر نیستی!! یه دخترخراب که خوب بلدی همه رو روانگشت بچرخونی! همه ایت جمعو! قبل ازاینکه چیزی بگم سیلی سامان رهاروخفه کرد!
رهابه داداشس نگا کرد.
رامین:هیچی نگو رها! دیگه زیاده رویه!
رها: توعم گول ظاهرشو خوردی!؟این جذابیت این لوندیش دل تورم برد؟!
گویا همه تون بدجور دلتون گیرشه!
رامین:بس کن کافیه دیگع! من یکی چیزی ندیدم که بخابم طرفداری تو رو بکنم! اره ترانه خیلی ایده اله! امادلیل نمیشه اگ بد بودهمه چشم می بستن رو همه چی!!
ملیس لپتاپ ب دست اومدپیشم!
رهاو بقیه داشتن بحث میکردن
رها پولارو گذاشت تو کیف من!
بابغض به صفحه خیره بودم
ملیس: بابت حرفای ماهور معذرت میخام! اون خیلی رهارو قبولش داره.
لپتاپوازش گرفتم و رفتم سمتشون فیلمو پلی کردم
_هیچوقت عوض نمیشی! یادته گفتم مث یه قهوه تلخ میمونی که کسی ازش انتظار فال شیرین نداره؟! هنوزم رو حرفم هستم! متاسفم برات.
ماهور
دستمو بردم لای موهام! چرا رهااین بازیو راه انداخت!!
رها: ببین من
دستمو به علامت سکوت بالابردم داد زدم +اصلا!! اصلااااا نمیخام توضیحی بشنوم.
هووف پسراین چه کاری بود!
رها تو دیگه چرا! رفتم تو اتاقم پیرهنمو درآوردم رفتم صورتمو بشورم که چشمم جای رژ اندک روی گردنم افتاد!
صورتمو شستم و خودمو انداختم روتخت تازه چشام گرم شده بود که حس کردم یکی رو تخت کنارمه چشامو که باز کردم با رهارو ب رو شدم!
+رهادهن منو وا نکن!
اروم خودشوبهم نزدیک کرد وخم شد سمتم : معذرت میخام
+رها ب... لباشو چسبوند بهم هیچ واکنشی نشون ندادم و پسش زدم
رفت سمت گردنم و بوسه های منظور دارش...
رها: نمیشه با ی شب خوب فراموشش کرد!؟
هلش دادم عقب
+معلومه تو چته!؟ تو واقعا خجالت نمیکشی!هرچی هیچی نمیگم چون برام عزیزی گه میزنی به همه چی! الان اونی که اون پایینه داداشته و مث داداشمه
بعد تو اومدی به من پیشنهاد رابطه میدی!!!؟...
#دورترین_نزدیک
پارت چطور بود؟!😉
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #تکست_خاص #تکست_ناب #عشق #عاشقانه #تنهایی
۷.۹k
۰۷ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.