♡Crazy of love♡ pt10
♡Crazy of love♡ pt10
دیوانهٔ عشق
( ویوی ا.ت )
من و جیمین داشتیم بازی میکردیم که یهو جیهوپ اومد پرید وسطمون داشتم از خنده میترکیدم چون دوباره حسودی میکرد
منم یه نگاه به جیمین کردم
قیافش خیلی ناراحت بود که گفت من دیگه حوصله ندارم و بعد به من گفت که بهم کار داره و گفت بیا تو آشپزخونه
نمیدونستم چیکارم داشت
( ویو یونگی )
همینکه جیمین ا.ت رو صدا کرد یه حسی بهم دست داد
وقتی اونا رفتن تو آشپزخونه منم به بهونه ی دستشویی رفتم دنبالشون و وایسادم
( ویوی جیمین )
خیلی از جیهوپ ناراحت بودم دیگه طاقت نیاوردم و فورا به ا.ت گفتم بیاد تو آشپزخونه
و اونم دنبالم اومد
( ویوی ا.ت )
وقتی جیمین گفت منم رفتم دنبالش
که یهو دستم رو گرفت و چسبوندم به دیوار و لباش رو چسبوند به لبام و هرکاری کردم نتونستم ازش جدا شم
یه حسی بهم دست داد و نمیدونم چیشد اما منم همراهیش کردم
انگار ازش خوشم میاد
( ویوی یونگی )
پشت دیوار وایساده بودم که یهو دیدم جیمین لباش رو گذاشت رو لبای ا.ت
نمیتونستم این صحنه رو تحمل کنم فورا رفتم تو دستشویی و یه آب زدم به صورتم
نمیدونم چرا اما اشکام همینطوری میومد پایین یه آب زدم به صورتم اما بازم جای اشکام معلوم بود ( قربونت برم گریه نکن بیا با خودم ازدواج کن🥺 )
فورا صورتم رو خشک کردم و به خودم اومدم
رفتم بیرون همه چیز رو جوری جلوه دادم که انگار هیچی نشده
( ویوی ا.ت )
همینطوری که داشتیم همو میبوسیدیم به خودم اومدم رفتم کنار
§ چیشد؟
+ هیچی فقط باید برم دستشویی
یه جوری رفتار کردم که انگار هیچی نشده فورا رفتم دستشویی
تو آیینه خودم رو نگا میکردم
فورا یه آب زدم به صورتم و رفتم بیرون رفتم یکم آب خوردم رفتم پیش بقیه
رفتم نشستم که جیمین هم اومد کنارم نشست
$ ( دم گوش ا.ت ) چیشد؟
چیکارت داشت؟
+ هیچی
$ اممم....باشه
( ویو یونگی )
نمیدونستم چیکار کنم ا.ت جیمین هی بهم نزدیک میشدن
واقعا دیگه تحملم تموم شده بود
× میگم نظرتون چیه یا جیهوپ بیاد خونه ی ما یا ما امشب اینجا بخوابیم
$ همیشه من میام اینبار شما اینجا بخوابید
نمیدونستم چیکار کنم که یهو به بهونه ی هوا خوردن یکم رفتم حیاط تا حالم بهتر شه
نشسته بودم که یهو جیمین و ا.ت هم اومدن کنارم نشستن
+ چیزی شده؟
- ن.نه هیچی نیست
چ..چطور؟
+ هیچی آخه خیلی ناراحت بودی فکر کردم چیزی شده
- نه بابا چیزی نیست
+ اوهوم
ما دیگه میریم تو
توهم بیا
- باشه شما برید منم میام
انگار قلبم رو تیکه تیکه کردن
خیلی حالم بد بود
قرار شد امشب اینجا بخوابیم
واقعاً نمیدونم چیکار کنم
دیگه تحمل ندارم
کاش بریم خونه
ادامه در کامنت
دیوانهٔ عشق
( ویوی ا.ت )
من و جیمین داشتیم بازی میکردیم که یهو جیهوپ اومد پرید وسطمون داشتم از خنده میترکیدم چون دوباره حسودی میکرد
منم یه نگاه به جیمین کردم
قیافش خیلی ناراحت بود که گفت من دیگه حوصله ندارم و بعد به من گفت که بهم کار داره و گفت بیا تو آشپزخونه
نمیدونستم چیکارم داشت
( ویو یونگی )
همینکه جیمین ا.ت رو صدا کرد یه حسی بهم دست داد
وقتی اونا رفتن تو آشپزخونه منم به بهونه ی دستشویی رفتم دنبالشون و وایسادم
( ویوی جیمین )
خیلی از جیهوپ ناراحت بودم دیگه طاقت نیاوردم و فورا به ا.ت گفتم بیاد تو آشپزخونه
و اونم دنبالم اومد
( ویوی ا.ت )
وقتی جیمین گفت منم رفتم دنبالش
که یهو دستم رو گرفت و چسبوندم به دیوار و لباش رو چسبوند به لبام و هرکاری کردم نتونستم ازش جدا شم
یه حسی بهم دست داد و نمیدونم چیشد اما منم همراهیش کردم
انگار ازش خوشم میاد
( ویوی یونگی )
پشت دیوار وایساده بودم که یهو دیدم جیمین لباش رو گذاشت رو لبای ا.ت
نمیتونستم این صحنه رو تحمل کنم فورا رفتم تو دستشویی و یه آب زدم به صورتم
نمیدونم چرا اما اشکام همینطوری میومد پایین یه آب زدم به صورتم اما بازم جای اشکام معلوم بود ( قربونت برم گریه نکن بیا با خودم ازدواج کن🥺 )
فورا صورتم رو خشک کردم و به خودم اومدم
رفتم بیرون همه چیز رو جوری جلوه دادم که انگار هیچی نشده
( ویوی ا.ت )
همینطوری که داشتیم همو میبوسیدیم به خودم اومدم رفتم کنار
§ چیشد؟
+ هیچی فقط باید برم دستشویی
یه جوری رفتار کردم که انگار هیچی نشده فورا رفتم دستشویی
تو آیینه خودم رو نگا میکردم
فورا یه آب زدم به صورتم و رفتم بیرون رفتم یکم آب خوردم رفتم پیش بقیه
رفتم نشستم که جیمین هم اومد کنارم نشست
$ ( دم گوش ا.ت ) چیشد؟
چیکارت داشت؟
+ هیچی
$ اممم....باشه
( ویو یونگی )
نمیدونستم چیکار کنم ا.ت جیمین هی بهم نزدیک میشدن
واقعا دیگه تحملم تموم شده بود
× میگم نظرتون چیه یا جیهوپ بیاد خونه ی ما یا ما امشب اینجا بخوابیم
$ همیشه من میام اینبار شما اینجا بخوابید
نمیدونستم چیکار کنم که یهو به بهونه ی هوا خوردن یکم رفتم حیاط تا حالم بهتر شه
نشسته بودم که یهو جیمین و ا.ت هم اومدن کنارم نشستن
+ چیزی شده؟
- ن.نه هیچی نیست
چ..چطور؟
+ هیچی آخه خیلی ناراحت بودی فکر کردم چیزی شده
- نه بابا چیزی نیست
+ اوهوم
ما دیگه میریم تو
توهم بیا
- باشه شما برید منم میام
انگار قلبم رو تیکه تیکه کردن
خیلی حالم بد بود
قرار شد امشب اینجا بخوابیم
واقعاً نمیدونم چیکار کنم
دیگه تحمل ندارم
کاش بریم خونه
ادامه در کامنت
۸.۴k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.