criminal case part

criminal case part9 🕖📔🎞️🖋️
از زبان ات ادامه فلش بک
یا نمیزاره بیام کلاب باوجود اینکه کلید موفقیت ماموریتم یا اینکه شب باید یه تخت دیگه سفارش بدیم برامون بیارن
پس چطوری رو یه تخت شکسته بخوابیم؟ اونم باوجود اون... بیمار سنجیری
تو همین حین یدفعه در اتاق باز شد و سایه ی یه نفر قد بلند تا انتهای اتاق جایی که تا میز آرایشی امتداد داشت نمایان شد
➕: بالاخره اومدی؟
➖: بلند شو باید بریم
هرچه سریعتر کارو تموم کنین سریعتر می تونیم بخوابیم
➕: منظورت که از خوابیدن این نیست که تو ماموریت امشب فلج شم؟
صدای خنده ی موزیانه ی شیطانی به گوشم رسید که باعث شد خودمم یه نیشخند به وری تو آینه تحویلش بدم
از رو صندلی بلند شدن و رو به روش قرار گرفتم
➖: برات یه قانون تعیین کردم ظاهراً یادت رفته
روز عروسی هم همینو تو گوشت خوندم
➕: می دونم راضی به رضایت نیستی وقتی ببینی زنت همچین لباسایی رو برای مردای دیگه بجز خودت بپوشه
اما... ماموریت دیگه نباید لو بریم مگه نه رئیس؟
یه پوزخند یه وری تحویلم داد برای اینکه یادآوری کنه امشب از ماموریت جون سالم به سر نمی برم
مسیر نسبتاً طولانی بود اما وقتی رسیدیم کلاب بازی شروع شده بود و دیگه راه برگشتی وجود نداشت
تا خواستم از ماشین پیاده شم حس کردم مچ دستمو محکم گرفت و پرتم کرد تو سینش
➖: قوانین رو دوباره برات تکرار میکنم تا مطمئن شم ملکه ی ذهنت شده...
جایی باش که تو دیدم باشی اگه ببینم دور شدی خودم با دستام خفت میکنم
با مردا گپ نمی‌گیری یا حتی زیر چشی نگاهشونم نمیکنی اگه ببینم این کارو کردی خودم بهت تج*اوز میکنم و طوری این کارو میکنم که راه رفتن برات شه یه آرزو
هیچ چیزیو که بهت تارف میکنن نمی خوری مگه اینکه بخوای با بوسه های من مسموم شی وقتی دارم مثل یه خوناشام نیشاخمو توت فرو میکنم
اگه دست کسی بهت بخوره این منم که اون قسمتی رو که لمست کردنو با شلاق از رو بدنت پاکش می کنم
حالا فهمیدی که فقط مال منی؟
نیشخندی رو لبم نقش بست
➕: بدون انجام همه ی این اقدامات اگه بخوای هم می تونی این کارارو بکنی
هر شب کارته پس طوری نگو که انگار ازش میترسم
دیگه عادت کردم وقتی شبا از درد خواب برام نمیزاری
➖: خوبه که خودتم می دونی اما مهم تر از همه...
اگه بمیری... یا صدمه ای ببینی خودم یه گلوله حرومت میکنم البته نه تنها تو رو بلکه خودمم همراهت می‌فرستم اون دنیا و اونجا هم دست از سرت برنمیدارم
فهمیدی؟
....
➕: هرچی اربابم بگه همون کارو میکنم
...ددی
به سختی تونستم از چنگالای خفه کنندش خلاص شم
وارد کلاب شدم اما بخاطر اینکه بهمون شک نکنن مجبور بودیم از هم دور شیم...
شرط
۱۲۰ لایک ۱۵۰ کام
دیدگاه ها (۱۷۶)

criminal case part10 🕖📔🎞️🖋️از زبان ات ادامه فلش بکمجبور بودی...

criminal case part11 🕖📔🎞️🖋️از زبان ات ادامه فلش بک➖: حواسم ب...

criminal case part8 🕖📔🎞️🖋️از زبان نویسندهتو این سه سال جونگ ...

criminal case part7 🕖📔🎞️🖋️از زبان نویسندهاز اولشم کلویی در ح...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

ای کسی که این پیام رو می خونی؛ نمی دونم کجایی؛ نمی دونم چکار...

دیالوگ از یه سریال :) اگه ما هرگز همو ملاقات نمی کردیم ، عاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط