پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_27

بعد از اینکه فهمیدم باید چیکار کنم یه ذره دو دل شدم که قبول کنم یا نه... ولی وقتی جونگکوک رو یادم اومد چطور با بی رحمی منو ول کرد بدون فکر کردن به چیز دیگه ای قبول کردم

= آفرین..... انتخاب درستی کردی!

- ولی اون پسرته چطور میتونی همچنین کاری باهاش کنی؟

= فکر می‌کردم دوست دخترشی و همچی رو بهت گفته... هه... به هرحال تو به اینچیزا کار نداشته باش و کار خودتو انجام بده

- اوکی

هنوزم دو دل بودم.... ولی الان 2 روز گذشته بود که خبری ازش نبود اگه میخواست کمکم کنه همون اول نمیزاشت برم.... ولی من به اینا هم اعتماد ندارم ممکنه بعدش منو بکـ،،،،ـشن!
در اتاق با شدت باز شد و برگشتم پشت سرمو نگاه کردم.... واقعا خودش بود؟؟ جونگکوک!

- جونگ...جونگکوک!

+ حالت خوبه؟

- اوهوم... ولی چطوری اومدی تو؟

+ نگران نباش... اونا خونه نیستن از راه دیگه ای وارد شدم... زود باش دنبالم بیا

- من با تو جایی نمیام!

+ منظورت چیه؟ یعنی چی دنبالم نمیای؟

- اگه بیام هم تورو هم منو باهم میکـ،،،ـشن!
دیدگاه ها (۰)

#پرنسس_من🤍🥂#part_28+ چیزی نمیشه دنبالم بیا!با ترس و دودلی دن...

#پرنسس_من🤍🥂#part_29 خب انتظار داری کی باشه که انقد ازت میتر...

#پرنسس_من🤍🥂#Part_26هنوزم بخاطر حرف جونگکوک تو شک بودم... یعن...

#پرنسس_من🤍🥂#part_25- وقتی داشتین باهم حرف میزدین جناب آقای ج...

عشق ممنوع

P¹³که دستم رو گرفت و رو به خودش کرد+ چرا داشتی نگام میکردی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط