عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۷ (。☬⁠。⁠)⁩

جیمین خبیثانه خندید میون‌شی تند و با چشم های گشاد نگاهش کرد ولی جیمین به شدت محکم جان را گرفت سپس با دستش پهلو های جان را قلقلک نمود و این ضد که صدا خنده های بلند جان و جیمین در اتاق پیچیده شد تا حدی تند می‌خندیدن و حتی بلند .. مینوشی چشم به آن ها دوخته بود شاید اون بود که غمش را به کل فراموش کرده بود تند گفت : آقای جیمین بس کن داره خفه میشه
جیمین با خنده گفت : بگو قلت کردی ..
جان با چهره قرمز از حالت خنده هیچی نگفت و تنها می‌خندید میون‌شی تند جان را سمت خودش کشاند و در آغوشش نگهداشت تند و با لبخند گفت : بس کن بزار نفس بکشه
جان تند خودش را در آغوش میون‌شی پنهان کرد : زن دایی بگو ولم کنه
میون‌شی دستش را روی موهای ناز جان کشید : آقای جیمین خیلی زود ولت می‌کنه ..
درد جسمی داشت ولی همچنین لبخند زد و گفت: بیا اینجا جان تو مردی باید قوی باشی ..
جان تند گفت : نه بخدا من مرد نیستم اگه مردا رو اینقدر قلقلک می‌کند پس من مرد نیستم
جیمین و میون‌شی به هم دیگر نگاه کردن سپس تند خندید .. جیمین گنگ گفت : بیا اینجا
جان : نه ...
جیمین کمی به میون‌شی نزدیک شد سپس تند دستش را روی پهلو های جان گذاشت و تند قلقلک داد و همچنین باز هم صدا هر دو بلند شدن .. میون‌شی با لبخند و خنده های ریز جان را از جیمین دور میکرد ولی جیمین تا حدی جان را قلقلک میداد که خودش هم می‌خندید
جان تند گفت : باشه باشه میگم
جیمین دست از قلقلک برداشت سپس سپس آروم گفت : زود باش بگو دیگه بگو
جان تند در آغوش میون‌شی نشست سپس موهای بلندش را کنار زد با نقش زنان گفت: زن دایی رو قلقلک بده ببینم قلقکی هست یا نه ..
میون‌شی مات و مبهوت نگاهش کرد و جیمین بدون هیچگونه واکنشی تند گفت : قبوله
میون‌شی پلک زد و تند گفت : نه نه من قلقلک ای نیستم برعکس داداشم
جیمین خندید و شیطون گفت : اصلا دروغگو خوبی نیستی
میون‌شی آروم خندید سپس موهایش را به پشت انداخت : نه باور کنید من قلقلکی نیستم
جیمین دست به سینه نشست سپس آروم گفت : همه اینو میگن مگه نه جان ..
جان سری بر اسر جدیت اش تکون داد و جیمین کف دستش را سمت جان گرفت و جان هم همچنین زد در دست جیمین و هر دو با هم گفتند : بزن قدش ..
میون‌شی خندید و با لحن پیروزی ای گفت : باور نمی‌کنید میتونید امتحان کنید .. جان خندید و گفت : من اول .. ولی جیمین تند از یقه تیشترت آبی جان گرفت و تند شیطون گفت: فکر کردی میزارم آره ..
جان گنگ گفت : هی دایی حسودی نکن دیگه
میون‌شی خندید و با لحن خجالت ای گفت : خیالش شید


تو کامنت ..
دیدگاه ها (۳)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۸ (。☬⁠。⁠)⁩میون...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۰ (。☬⁠。⁠)⁩آرو...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۶ 。☬⁠。⁠)⁩جان آ...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۵ (。☬⁠。⁠)⁩تهیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط